خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

جواد یساری: حالا ترانه‌های مرا می‌گویند موسیقی پاپ

سال‌ها است سوژه خیلی از تیپ‌هایی که یک جورهایی می‌خواهند فاصله فکری خود را از عموم جامعه نشام بدهند «جوادیت» است. به‌قول این تیپ آدم‌ها، جوادها نسل جوان‌هایی هستند که شلوارهایشان هنوز ساسون‌دار است، کفش مشکی ورنی پاشنه تخم‌مرغی پا می‌کنند و کاپشن خلبانی تن‌شان می‌کنند. موتور سیکلت هوندا سوار می‌شوند و پیکان‌های سفید یخچالی با شیشه‌های دودی و آینه‌های دراز و شاسی‌خوابیده دارند. به خانم‌ها می‌گویند «آبجی» و «عرق سگی» می‌خورند و حسن شهرستانی و جواد یساری گوش می‌کنند.


جواد یساری

واقعا نمی‌شود فهمید که در فرهنگ عامه، «جوادیت» کی شکل گرفته و یا از کی این عنوان به گردن تیپ خاصی از جامعه افتاده است؟

بعضی می‌گویند عنوان‌اش ریشه در خواست‌گاهش، یعنی «کوچه جوادیه» تهران دارد. گرچه اگر سری به این محله بزنی، زیاد از این تیپ‌ها می‌بینی. اما نمی‌شود این تیپ را محدود به یک محله کرد.

به هر حال بعضی‌ها که این جواد بودن یا به نقلی «جوات» بودن را بهانه خوبی برای تمسخر دیگران و البته تثبیت شخصیت خود می‌دانند، زیاد به پر و پای این تیپ‌ها می‌پیچیدند که به موقع در یک گزارش مبسوط به آن خواهیم پرداخت. اما همین قدر بس که بسیاری از همین «جوات»ها اهل مرام‌اند و معرفت و یک پایه خصلت‌هایشان مردانگی است. حتا در شکل و قالب «جوادی».

با هر کدام از این تیپ‌ها صحبت که می‌کردم، در بین خواننده‌ها از «جواد یساری» یاد می‌کردند. این مصاحبه‌ای است با جواد یساری که البته به‌قول دوست پزشکی که حداقل ظاهرش «جوات» نیست: «جواد یساری را وقتی توی حس‌اش باشی گوش کنی، وسط ترانه‌هاش چیزهای خوبی پیدا می‌کنی».

این یک مصاحبه است با خواننده‌ای که بیشتر «نماد» یک قشری از جامعه چند رنگ ماست.

هتل «ساندراس»، طبقه اول، کاباره کوچینی در دبی، ساعت ۶ بعد از ظهر:
کسی در لابی هتل به دنبالم می‌آید و مرا به محل قرار راهنمایی می‌کند. جواد یساری مردی است با سبیل‌های پهن و صدایی کلفت که از همان ابتدا احساس می‌کنی رفتارش «‌مرامی» است. به دیگران که آنجا نشسته‌اند تعارف می‌زند که بجایش مصاحبه کنند. او خیلی مراقب است که با زنی عکس نگیرد و حرف ناجوری از او پخش نشود. رفتار و اخلاق‌های خاص خودش را دارد، سر قرارش به موقع می‌رود و خیلی اهل قول و قرار است.

کاباره کوچینی را روز اول محمد خردادیان بعد از این که حکم تبعیدش به ایران لغو شد در دبی راه انداخته است. این کاباره را امروز کسی به نام «حاج احمد» می‌گرداند. اگرچه چهره‌اش مثل حاج آقاهایی که ما در ولایتمان می‌شناسیم نیست، اما به هر حال حاج احمد است.

پیشنهاد می‌کند شب جا برایم رزرو کند. آبادانی است و گرم، اما فرصت نیست که بخواهم تا شب کاباره کوچینی باشم....

می‌شه خودتونو کامل معرفی کنید؟

من جواد یساری مازندرانی هستم. (چون گفتین کامل خودتو معرفی کن) متولد ۱۳۳۳، الان هم در خدمت شما هستم.

آقای یساری شما از کی می‌خونید؟

من از سال ۵۲ شروع کردم. البته منظورم پنجاه و دو ایرونیه که که با قبلش روی هم نزدیک چهل سالی می‌شه.

اولین آهنگی که خوندین یادتون می‌یاد چی بود؟

بله. « پول سیاه » یا راه بازه و جاده دراز.

تو ایران فقط تا قبل از انقلاب خوندین؟

من تا قبل از انقلاب پنج تا کاست دادم بیرون که آخرینش هم «سپیده دم» بود که بعدش انقلاب شد و دیگه نخوندم.

اما کارای شما خیلی جنبه‌های ناجوری نداشت، چرا مجوز خوندن ندارید؟

والله تهران که اجازه خوندن به من ندادن، فعلا بدون دلیل که ممنوع الصدا هستم. خیلی هم خواهش کردم دلیل بیارین، چیزی نگفتن. لابد مصلحت‌شون ایجاب می‌کنه که من نخونم. در حالی که من کارام همه خانوادگی بوده. من عین این جوونا بلد نبودن از اون جور کارا بخونم.

من تو اون زمونا یه آهنگی خوندم به نام «بچه‌ها». موقعی که این آهنگ در آمد، خیلی‌ها نامه نوشتن به مجله جوانان که ایشون کیه که این آهنگ رو خونده، ما می‌خوایم صورت ایشونو ببینیم. زن و شوهرا زنگ می‌زدن و می‌گفتن باهم آشتی کردیم، بچه‌مون الاخون والاخون بوده با این آهنگ زندگیمون دوباره شروع شده. رفتم جوانان، اون موقع رئیس‌اش آقای اعتمادی بود (خدا حفظ اش کنه هرجا هست). گفت صد هزار تا نامه اومده از بچه‌ها. این آهنگ بچه‌ها چیه؟ براش گذاشتم، گریه کرد. از اون روز که این آهنگ رو تو تاتر پارس لاله‌زار می‌خوندم، خونواده‌ها هم می‌یامدن. روزای قشنگی بود. این بچه‌هایی که پدر مادارشون آشتی کرده بودند می‌یامدن بالا ماچم می‌کردن.

خیلی‌ها می گن آهنگ‌های شما از نسل موسیقی کوچه و بازاره، نظر خودتون چیه؟

ما هم از گندم ری شدیم و هم از خرمای بغداد. نه اون دوره می‌ذاشتن تو رادیو برنامه داشته باشیم، نه این دوره. اسمی هم که می‌تونستن رو ما بزارن این کلماتی بود که باهاش تقریبا مارو کوچیک کنن. روح نعمت‌الله آغاسی شاد. ایشون کاری کرده بود که رادیو تلوزیون التماس می‌کرد که بیاد و نرفت.

همین که انقلاب شد همین آقایون سطح بالایی رادیو تلوزیون اونور آب، شروع کردند آهنگ‌های مارو خوندن. دیگران هم مثل خانم مهستی سپیده دم منو خوندن و زنده یاد سوسن دو تا از آهنگ‌های منو خوند، شهرام صولتی هم که دوست ماست، یکی دیگه از آهنگامو خوند. بعد دیدم خیلی از اینهایی که برای ما می‌گفتن، همونا رو خوندن منتها اسم آهنگ‌هاشون رو گذاشتن مردمی (پاپ). به نظر من هنرمند باید مردمی باشه. فکر می‌کنم این از همه بهتره.

ترانه سرای شما کیه؟

همشو استاد سعید مهناویان محبت می‌کردند، سپیده دم مال سعید خوشرو بود اما بیشتر شعرام مال آقای مهناویان بود.

خودتون ترانه هم می‌گید؟

نه من خوندنو دوست دارم.

چی شد سراغ خوندن آمدید؟

چه سوال قشنگی. من اون زمونا کشتی‌گیر بودم. خیلی علاقه داشتم تو مردم باشم. با کشتی موفق نشدم، پاهام ایراد پیدا کرد، الان هم آرتوروز دارم، پاهام خیلی ناراحته. بعد یه ته صدایی داشتیم، با حسن شهرستانی غزل خوندم. جای اونم خیلی خالیه چون هم الان حتما از رادیوتون صدای منو می‌شنوه. شنیدم هلنده یا سوئده، با کامیون کار می‌کنه. خلاصه از غزل خوندن شروع کردم که دوستای آهنگ‌ساز آمدن دنبالمون که بعد شروع کردیم به آهنگ خوندن. اولیش هم از علی نودوست اجرا کردم. بعدش استاد بدر و بعد اگر موفقیتی هم دارم از سعید مهناویان بود.

اون آهنگ اول یادتون هست؟

ساده می‌خونم براتون: من دلمو می‌دم برای خودت. خودت می‌دونی و خدای خودت. دلی که دادم پس نمی‌گیرم دیگه... این آهنگ بود. الان مورد پسند امروزه‌ای‌ها نیست. اونا کار نو می‌خوان.

الان کجا می‌خونید؟

هتل «سندراس» می‌خونم، تو میدون عبدالناصر، کاباره کوچینی. روز اول اینجا رو آقای خردادیان شروع کردند که منم در خدمت‌شون بودم، بعد هم دوستان عزیز دیگه که آمدند. تقریبن اینجا یه چهار ماه و یه شیش ماه خوندم و الان هم تا عید خدمت‌شون هستم.

فضای دبی چه جوریه؟

خیلی بوی ایران رو می‌ده. خیلی ایرانی اینجا هست. احساس نمی‌کنم که زیاد غریبم. همه دوستان میان حال و احوال می‌کنن، اون استقبالی که می‌کنن بیشتر برام ارزش داره و روحیه به من می‌ده.

شده کسی برای دیدن شما و تجدید خاطرات از ایران اینجا بیاد سراغتون؟

اینا همه با همین خاطرات میان اینجا، بچه‌ها، بر مزار مادر، سپیده دم که جاودان موسیقی شد و تو کتاب موسیقی به نام من ثبت شد. بالاخره خواننده‌شون بودم. من دوست دارم ببینم جوونا چی می‌گن. الان کارای قدیم‌ام رو که دوتا سی‌دی امروزیش کردم و دوباره خوندم، انگار می‌کنم که خود منم هفده، هجده ساله شدم. همین جوونا میان سراغم.

این جوونا چقدر می‌شناسنتون و از گذشته کاریتون خبر دارن؟

همش می‌گن بابام تو رو دوست داره، بابام دربارت گفته. مامانم گفته بچه‌ها رو خوندی ... خودشون بیشتر از زبون بابا ننشون صحبت می‌کنند. گفتم، غیر از این دوتا سی‌دی که با تصویره، هیچکسی منو به صورت نمی‌شناسه. اما تا فامیلی منو می‌گی، می‌پرسن چه کاره فلانی هستی، فکر نمی‌کنن من جواد یساری هستم.

اون موقع یه عکس بدون روتوش کوچولو می‌زدن. روی هم رفته یه مقداری تقریبا خواننده گمنامی هستم.

چون اینجا می‌خونید؛ ایران که بر می‌گردید مشکلی براتون پیش نمی‌یاد؟

نه خیر. تا حالا با من کار نداشتن. معمولا من عجیب تو خودمم. جای شلوغ نمی‌رم. این هتلی که من اینجا زندگی می‌کنم، شاید اتاقش دوازده سیزده متر باشه، اندازه حموم خونه من. اما یهو می‌بینی سه روز بیرون نیامدم، اما به موسیقی علاقه‌مندم. دوست دارم هر شب میکروفن دستم باشه. عشقه دیگه. پدر عشق بسوزه که خیلی خانمان‌سوزه.

شما شغل دیگری هم دارید؟

بله. من اصلا بچه میدان شاپور سابقم که الان شده وحدت اسلامی. خیابون مهدی خانی مغازه دارم. چهل ساله که کار اصلیم لوازم منزله.

اگه بخواهید یه حرف به مردم بزنید چی می‌گید؟

والا برای گفتن خیلی چیزا هست. اما اگر بخوام خلاصه بگم؛ می گم: هم‌دیگر رو سفت داشته باشین.

شاید این مصاحبه با یه تیکه که خودتون از ترانه‌ای که دوست دارید بخونید کامل بشه، یه دهن می‌خونید؟

خوب من، قبل از همه پیشاپیش عید رو به هم وطنا تبریک بگم و انشا الله این سالی باشه که تمامی کشت و کشتار و خون‌ریزی‌ها تموم بشه... (به اطرافیانش اشاره می‌کند که می‌خواهد بخواند و می‌گوید: موزیک کو؟ و بعد با خنده ادامه می‌دهد: نه بابا خودم می‌خونم، بدون موسیقی هم ما مشکلی نداریم). یه تیکه کوچک سپیده دمو می‌خونم: سپیده دم اومد و وقت رفتن.. حرفی نداریم ما برای گفتن.. هرچه که بوده بین ما تموم شد.. اینجا برام نیست دیگه جای موندن.. من می‌رم از زندگی تو بیرون.. یادت باشه خونمو کردی ویرون.. خونمو کردی ویرون.. اول آشنایی‌مون یادم میاد یادم میاد.. گفتی به من دوست دارم خیلی زیاد خیلی زیاد.. رو سادگی حرفتو باورم شد.. تو عاقبت زندگیمو دادی به باد.. دادی به باد.. من میرم از زندگی تو بیرون .. یادت باشه خونمو کردی ویرون خونمو کردی ویرون

نوش آفرین و آتش

 
دم در سالن کنسرت تو لس آنجلس شلوغ بود (محله ارمنی نشینه گلندل). یکی از دوربینهای ما از کار افتاده بود و داشتیم بهش ور میرفتیم که ببینیم چه مرگش شده.

جمعیتی که وارد سالن میشد منو یاد اولین کنسرتهای ایرانی خارج از کشور انداخت، لباسهای شیک و سنهای متوسط، صحنه ای که مدتها ندیده بودم چرا که جو سالهاست که جوونتر و خشن تر شده.

 

  

با چند تا از خانمهای ایرانی-ارمنی که از نسل خود نوشین بودن (دوستای نوش آفرین بهش میگن نوشین) که حرف میزدم از آهنگ جدید "حالا وای وای" (اجرای جدید نوش آفرین با کیا) تعریف میکردن که تازه بیرون اومده بود و کلی از خاطرات قدیم رو براشون زنده کرده بود.

بالاخره با یه دوربین خراب و یه دوربین درست و دو تا عکاس و میکروفن، لشگر بی بی سی بداخل سالن کنسرت پیشروی کرد.

اونشب کنسرت کیا و نوش آفرین بود و قرار بود که آخر کنسرت اون آهنگ "وای وای" رو دو صدائی بخونن، کوجی (کارگردان ویدیو) و پرویز صیاد (سینماگر با سابقه دیگه!) و ساسان کمالی (روزنامه نگار) پشت صحنه بودن و جو شاد و زنده ای بود.

بالاخره نوش آفرین آماده مصاحبه شد و همگی ما اتاق مثل قطار فشنگ دور تا دور رخکنش رو پر کردیم.

فریدون اسکندری (آهنگساز و تنظیم کننده آلبوم جدید نوش آفرین) هم به ما پیوست و در حالیکه نوش آفرین به یه پیانو تکیه داده بود و لباس بنفش کم رنگش نزدیک بود چروک بشه، من از آلبوم جدیدشون "اتش" پرسیدم و گفتم که خیلی اون رو دوست دارم:

 

 

  

نوش آفرین: خدا رو شکر که دوست دارین. همه زحمت هایی که من برای این کار می کشم همینه که شماها دوست داشته باشین و همینی که میگین، برای من یک دنیا ارزش داره.

اتفاقاً این آلبوم موقعیتی رو هم درست کرد که شما کنسرت بدین، چون شما چندین سال روی صحنه نبودین! دوران سکوت.

بعد از انقلاب من ۷ سال در ایران زندگی می کردم. سال ۱۹۸۶ از ایران خارج شدم و به هند رفتم و پنج سال اونجا زندگی می کردم و اونجا هم نمی تونستم کار کنم. سال ۱۹۹۰ به کانادا رفتم و چهار سال در اونجا زندگی کردم و اقامتم رو گرفتم. اما تا زمانی که لوس آنجلس نیومده بودم، کاری رو شروع نکردم.

از چه سالی توی لوس آنجلس کار رو دوباره شروع کردین؟

از سال ۱۹۹۶ به طور رسمی کارم رو دوباره شروع کردم.

آلبوم "اتش" چطور ساخته شد؟

من همیشه برمی گردم به آلبوم های قدیمیم که ببینم چه کارهای انجام دادم. من با یک تیم کار می کنم و وقتی می بینم که موفق هستیم، سعی می کنم با هم کار رو ادامه بدیم. من همیشه توی آلبوم هام سعی کردم با یک آهنگ ساز جدید و جوان کار کنم که حس آلبوم رو عوض کنم. مثلاً توی این آلبوم هم با فریدون و فرزین فرهادی کار می کنم.

آلبوم جدید شما چه نیتی داشته؟

کار خوب. یک مجموعه خوب. من سعی می کنم آلبومی درست کنم که سال ها بمونه و حتی نسل های بعد هم به اون گوش بدن و لذت ببرن.

 

کیا و نوش آفرین

  

درباره آهنگ مشترک خودتون با "کیا" بگین.

"حالا وای وای" یکی از آهنگ های قدیمی ارمنیه و من اولین کسی بودم که اون رو در ایران خوندم. بعدها آقای شهرام شب پره اون رو خوند.

شما زیاد سفر می کنین؟

بله. من همیشه بی سر و صدا میرم و برنامه هامو اجرا می کنم و بر می گردم لوس آنجلس. به تازگی هم در ایرلند و رومانی کنسرت داشتیم.

 

 

  

یعنی سفر کردن بهتر از موندن و برنامه اجرا کردن توی خود لس آنجلسه؟

کلاً مردمی که توی لس آنجلس زندگی می کنم از خواننده های اینجا اشباح شدن. اما توی اروپا مردم بیشتر استقبال می کنن و برخورد شیرین تری هم دارن.

شما تا به حال برای چندین نسل مختلف کار کردین. فکر می کنین چرا موفق بودین؟

باید کارت رو بلد باشی، باید صدا داشته باشی و باید مردم بپذیرنت که بتونی بمونی.

توی مدتی که آلبوم "اتش" بیرون اومده، کدوم یکی از آهنگ هاش بیشتر محبوب شده؟

آهنک "آشتی" که یک نوع آهنگ محلیه، "مهمونی" و "زنگ در"

 

 
 

از آلبوم قبل تا به امروز، روحیه تون چطور بوده؟

اگر به من اجازه بدن به ایران برگردم خیلی روحیه بهتری پیدا می کنم. سالهاست که دوریم اما باید بسازیم. الان هر جای دنیا که برین ایرانی ها رو می بینین که در زندگی یک سری مشکلات خاص دارن و چه خوبه کسانی که بتونن روحیه خودشون رو حفظ کنن.

یک قلب نقره ای نگین دار با الماس گردن شماست. می خواستم ببینم زندگی عاطفی و قلب شما در چه وظعیتیه؟

قلب من خیلی عادی میزنه و داره از کار می افته ( با خنده ). قلب من فعلاً داره برای کارم میزنه.

نقشه چند سال آینده چیه؟

من سی سال توی حرفه خوانندگی هستم و این شغلی هست که باهاش بزرگ شدم و دوست دارم. اما من هم چند ساله دیگه دوست دارم این کار رو کنار بزارم و بازنشسته بشم.

یعنی هیچ حمایتی از خواننده ها بعد از این مدت نیست؟

نه. تنها حمایت ما کنسرت گذاشتم و استقبال مردمه.

چند خبر از اندی

 

 

سفیر آلمان در کنسرت اندی و کوروس

http://i11.tinypic.com/2exy1y9.gif

 

مطبوعات و رادیو تلویزیونهای امریکت در باره کنسرت بزرگ اندی در گریک تیاتر می گویند

http://i12.tinypic.com/30libnp.gif

 

ایرانیان لوس انجلس به حمایت از خواننده خود برخواستند

http://i9.tinypic.com/2qnabcz.gif

 

اندی برنده جایزه بهترین خواننده بین المللی ارامنه شد

http://i7.tinypic.com/2iaz6zt.gif

 

اندی در سی ان ان

http://i7.tinypic.com/2r4o8zq.gif