خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

انعکاس اعتراض ایرانیان به فیلم300 درخبرگزاری فرانسه

 

دنبال انعکاس مصاحبه خبرگزاری فارس با معاون فرهنگی رییس جمهور در خبرگزاری چینی «شینهوا»، خبرگزاری فرانسه نیز با اشاره به این گزارش، خبر از خشم مقامات ایرانی در برابر فیلم «300» داد

خبرگزاری فرانسه با اشاره به گزارش خبرگزاری فارس نوشت: مشاور هنری احمدی‌نژاد، رییس جمهور ایران، از جمله مقامات معترض به اکران فیلم 300، این فیلم را جنگ روانی آمریکا علیه ایران دانسته است.
خبرگزاری فرانسه افزود: «جواد شمقدری»، در مصاحبه با خبرگزاری نیمه دولتی فارس گفت: مقامات فرهنگی آمریکا فکر می‌کنند که می‌توانند با تحریف گذشته تاریخی ایرانیان می‌توانند به آرامش و رضایت خاطر دست یابند و بدین‌ترتیب به تمدن ما توهین کنند.
خبرگزاری فرانسه ضمن اشاره به این مطلب که در جریان مخالفت با نمایش فیلم «300»، مطبوعات، مقامات و حتی وبلاگ‌نویسان ایرانی متحد و متفق‌القول عمل کرده‌اند، گفت: تمامی این افراد،«300» را جنگ روانی آمریکا علیه ایران، آنهم طی دورانی که مسئله هسته‌ای ایران به یک بحران جهانی تبدیل شده است، می‌دانند.
خبرگزاری فرانسه افزود: سه نفر از نمایندگان مجلس ایران نیز با نوشتن نامه‌ای به وزیر امورخارجه، از او خواسته‌اند تا به ساخت و اکران این فیلم هالیوود ضد ایرانی اعتراض نماید.
این خبرگزاری در پایان با اشاره به فیلم «اسکندر» محصول سال 2004، نوشت: این اولین باری نیست که یک فیلم غربی ایرانیان را در قالب یک فیلم تاریخی مورد اهانت قرار می‌دهد.
به گزارش خبرنگار فارس «زاک اسنایدر»، کارگردان هالیوودی با همکاری کمپانی یهودی «برادران وارنر»، در فیلم جنگی، تاریخی «300» تلاش کرده تا روایت تاریخی مبارزه خشایارشاه اول، پادشاه ایران با «لئونیداس»، شاه اسپارت را به تصویر بکشد.
در این واقعه تاریخی خشایار شاه با هزاران هزار نیروی تا دندان مسلح به اسپارت حمله می‌کند و «لئونیداس» با 300 سرباز دلاور در صدد دفاع از مرز و بوم خود بر می‌آید.
«زاک» در این فیلم اگرچه ظاهراً یک واقعیت تاریخ را به تصویر می‌کشد ولی این کارگردان هالیوودی، ایرانیان را افرادی خونریز، غیرمتمدن و بسیار وحشی معرفی کرده و در مقابل، «یونانیان» را افرادی بسیار غیور، شریف و دلاور معرفی می‌نماید.
در این فیلم که از روز گذشته در آمریکای شمالی اکران شده و طی نصف روز نزدیک به 30 میلیون دلار فروش داشته است، بازیگرانی چون «جرارد باتلر»، «لنا هیدی»، «مایکل فسنبدر»، «وینسنت ریگان» و «دومنیک وست» ایفای نقش کرده‌اند.
فیلم «300» به تهیه‌کنندگی «فرانک میلر»، «دبوراه اسنایدر» و «کرایج.جی.فلورس» ساخته شده است.
هالیوود مدتی است در قالب سینما مقابله با اسلام و جدیداً ایرانیان را در دستور کار خود دارد

فیلم ۳۰۰، بهانه‌ای برای حمله فرهنگی به ایرانیان جهان!

در خیلی از صحنه‌های فیلم، شاه لئونیداس و بقیه‌ ارتش 300 نفره با آزادی و دموکراسی تمام مشغول تکه تکه کردن سربازهای ارتش خشایار شاه هستند. در یک صحنه از فیلم هم ارتش جان بر کف اسپارت با لذت تمام مجروح‌ها و زخمی‌های ارتش ایران را می‌کشند، شاه لئونیداس هم بالای سرشان سیب گاز می‌زند!

در تازه‌ترین توهین فرهنگی به ایرانیان شرکت «برادران وارنر» دست به ساختی اثری سراسر دروغ و غیرمستند از تاریخ جهان زده است. این فیلم که با نام «300» از 3 روز پیش در سینماهای جهان به نمایش عمومی درآمده، «ایرانیان» را افرادی وحشی، نادان، خون ریز و غیرمتمدن و «یونانیان» را افرادی بسیار غیور، شریف و دلاور معرفی کرده است.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در پوستر این فیلم نیز از نام فیلم «300» با طراحی خاصی مشابه کلمه انگلیسی باغ وحش (ZOO) استفاده شده است. کارشناسان سینمایی ساخت این فیلم و نمایش آن در چنین زمان حساسی را همراه با اهداف سیاسی دولت آمریکا قلمداد می‌کنند و بر این باورند که هدف از نمایش این فیلم در نهایت به تحریک افکار عمومی بر ضد ایران و فرهنگ و تمدن ایران زمین منجر خواهد شد.

کمپانی هالیوودی «برادران وارنر» این فیلم را بر اساس کتابی از «فرانک میلر» ساخته که پس از «بی باک» و «شهرگناه» سومین اثر سینمایی است که از روی کتاب‌های کمیک استریپ فرانک میلر ساخته است. با این تفاوت که این فیلم در مورد جنگی میان شاه یونانی (لئونیداس) در برابر خشایار شاه ایرانی است که با ارتشی 120 نفری رخ می‌دهد.

فیلم «300» به تهیه‌کنندگی «فرانک میلر»، «دبوراه اسنایدر» و «کرایج.جی.فلورس» و به کارگردانی «زاک اشنایدر» ساخته شده است. در این فیلم که قرار است 9 مارس اکران عمومی آن آغاز شود، بازیگرانی چون «جرارد باتلر»، «لنا هیدی»، «مایکل فسنبدر»، «وینسنت ریگان» و «دومنیک شوست» ایفای نقش می‌کنند.

«زاک اشنایدر»، کارگردان هالیوودی در فیلم جنگی، تاریخی «300» تلاش کرده تا روایت تاریخی مبارزه خشایارشاه اول، پادشاه ایران با «لئونیداس»، شاه اسپارت را به تصویر بکشد.

داستان فیلم، جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل (گردنه معروفی در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک) است. جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش 300 نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایار شاه ایستادگی کنند. اما گوژپشتی دروازه‌های شهر را به روی لشگر ایران باز می‌کند.

براساس روایت هرودت از تاریخ، این 300 اسپارتی توانستند، با مقاومت در برابر لشگر عظیم خشایارشاه 3 روز مانع آنها شوند، اما در نهایت شکست خوردند. بنابر این روایات همین دفاع 3 روزه باعث اتحاد یونانیان علیه ایرانیان و آغازی شد برای دموکراسی یونان و در نهایت شکست خشاریارشاه در نبردهای بعدی. [...] گذشته از نکات تاریخی آزاردهنده‌ترین قسمت‌های 300، تصویر ایرانیان است. در این فیلم سپاه ایران افرادی هستند مشابه وحشی‌ها و موجودات نفرت‌انگیز ارباب حقه‌ها یعنی «اورک‌ها». کسانی که جز کشتن نمی‌دانند و از نظر مغزی هم موجوداتی هستند در ردیف غول‌های ابله داستان‌های هری پاتر که البته در برابر 300 نفر یونانی خوش‌تیپ و فداکار زمین‌گیر می‌شوند.

در ساخت این فیلم فاصله داستان تا واقعیت به حدی زیاد است که حتی خشایار به صورت یک پادشاه آفریقایی به تصویر کشیده شده است!

شیوه فیلمسازی کامپیوتری است و هنرپیشگان واقعی در صحنه‌های مجازی نقش‌آفرینی می‌کنند. سعی شده موسیقی جذاب و ترکیب مناسب با صحنه‌های کامپیوتری نبردها تصاویر تابلوهای نقاشی را تصویرسازی کند که فروش فوق‌العاده‌ای را برای سازندگانش پیش‌بینی کرده‌ است.

هموطن ایرانی در تورنتو از دیدن فیلم 300 چنین می گوید:
همین الان از تماشای اولین سانس نمایش عمومی 300 برگشتم. این‌ها نکته‌هایی هستند که در نگاه نخست به نظرم رسیدند. البته این‌ها مواردی هستند که ارتباط زیادی با روایت تاریخی فیلم و چیزهایی که این روزها راجع به فیلم مطرح می‌شوند ندارند. اما به هر حال در مورد چنین چیزهایی هم تا به حال کسی چیزی ننوشته:

1- اصلا دیدن فیلم را به هیچ کسی توصیه نمی‌کنم. اگر فکر می‌کنید با وجود همه‌ اشتباهات وحشتناک در روایت صحیح تاریخ بازهم با یک فیلم خوش ساخت و خوب طرف خواهید بود، کاملا در اشتباهید. اصلا انتظار شاهکاری مثل Sin City را نداشته‌ باشید. آخر آن با نسخه دست دوم گلادیاتور طرف خواهید بود. خیلی از صحنه‌های فیلم بیشتر شبیه به صحنه‌های گلادیاتور بودند. داستان فیلم هم چیز زیادی ندارد.

2- چیزی که بیشتر از نادرستی روایت تاریخی فیلم آزار دهنده است، تاکید احمقانه‌ و کلیشه‌ای فیلم روی مفاهیمی مثل آزادی و دموکراسی است. تمام مدت فیلم یونانی‌های آزاداندیش، آزادی دوست، دموکرات منش و درباره‌ ضرورت حضور چنین چیزهایی و نابودی بدی هایی مانند برده‌داری و ظلم و تاریکی که به ایرانی‌ها ربط پیدا می کند، صحبت می‌کنند.

3- شاه لئونیداس، قهرمان داستان و نقش نخست است و اصولا روی روال چنین فیلم هایی خوش تیپ، شجاع، چشم آبی است و با ارتش با معرفت اسپارتا که همه آنها هیکلی ساخته و پرداخته مانند ورزشکاران کشتی‌کج دارند. اصولا جمع دو متغیر عقل (و سایر عواملی مثل قدرت استدلال و این جور‌چیزها) و هیکل برای همه انسان‌ها یک عدد ثابت است. بنابراین همانطوری که تصور حضور یک بدن ساخته در میادین علمی کار خیلی خیلی سخت و عجیبی است، شنیدن کلماتی مثل آزادی و این جور چیزها (که حداقل به 5 دقیقه فکر کردن نیاز دارند) از این غول هایی مانند شاه لئونیداس و به اصطلاح ورزشکاران اسپارتی کمی عجیب است.

4- شاه لئونیداس و سپاه فداکار و جان بر کفش با وجود تمام آزادی ‌خواهی هیچ رحم و مروتی ندارند و اصولا از انسانیت فقط همین آزادی‌اش را بیان کرده و سخت به دنبال آدم کشی هستند. در خیلی از صحنه‌های فیلم، شاه لئونیداس و بقیه‌ ارتش 300 نفره با آزادی و دموکراسی تمام مشغول تکه تکه کردن سربازهای ارتش خشایار شاه هستند. در یک صحنه از فیلم هم ارتش جان بر کف اسپارت با لذت تمام مجروح‌ها و زخمی‌های ارتش ایران را می‌کشند، شاه لئونیداس هم بالای سرشان سیب گاز می‌زند.

5- گوژپشتی معروف فیلم که نه چشم آبی دارد نه قد بلند نه شکم شش تکه و نه قیافه‌ خوبی، همه‌ آتش‌ها را روشن می کند. در جایی از فیلم که او از حضور در ارتش اسپارت سرخورده شده راهش را کج می‌کند و بی مقدمه جایی می رود که خشایار‌شاه در حرمسرایش منتظر او نشسته تا به لئونیداس خیانت کند.

خشایار‌شاه هم برای او را به دست بیاورد به او وعده‌ مال دنیا و دختران زیبا را می‌دهد. تصویری که از دخترهای خوشگل مورد نظر خشایار شاه می‌بینید زیاد چیز جالبی نیست. بیشتر با یک مشت بازیگر فیلم مستهجن طرف هستید.

از آن طرف درست در صحنه‌ بعدی زن زیبای شاه لئونیداس را می‌بینید که در غیاب شوهرش به هر دری می‌زند که بقیه ارتش را هم به کمک 300 دلاور شجاع بفرستد. این تفاوت بین تصویری که از زن در دوطرف ماجرا نشان داده شده و همین‌طور ترتیب این صحنه‌ها خیلی حساسیت برانگیز است.

6- در همان صحنه، وسط همه‌ این ماجراها یک قلیان هم می‌بینید. باز صد رحمت به معرفت کارگردان که هوای خشایار ‌شاه را داشته و با وجود این‌که قلیان در آن زمان‌ هنوز اختراع نشده بوده برایش یک قلیان هم چاق کرده است!

7- لهجه‌ عربی سرباز‌های ارتش خشایار‌ شاه هم جالب است. در واقع سازندگان فیلم سعی کرده‌اند که از بین نوشته‌های خنده‌دار لهجه‌ یک نفر را هم مشخص کنند.

8- آخر فیلم آن جایی که شاه لئونیداس با ارتش خود روی زمین افتاده‌اند، اگر کمی دقت کنید متوجه خواهید شد که لباس های زیرشان خیلی شبیه به لباس های امروزی‌است. طوری که حتی دوخت‌‌های ریز روی آنها هم شبیه به مدل های امروزی است.

هموطن دیگری در وبلاگ خود نوشته:
فیلم 300 را امروز دیدم، با توجه به اینکه کتاب 300 را خوانده بودم چندان غیر منتظره نبود. مسلما اگر کتاب را نخوانده بودم و از جزئیات آن اطلاع نداشتم پروژه 300 رو شروع نمیکردم. فیلم کاملا مطابق با کتاب ساخته شده بود، همانطور که از قبل نیز اعلام شده بود.

شاید بزرگترین شوک فیلم برای من گرفتن ابهت و لخت کردن شخصیت خشایار شاه از این صلابت بود. شخصیت خشایار شاه در فیلم، علاوه بر زیورآلات که در کتاب هم دارد، با آن خط چشم و ابروهای تاتو شده و ناخن های بلند و بد قواره گی و حرکت های زنانه، شبیه یک دوجنسی است که نگاه کردن به او نیز چندش آور بود.

موجودات مشمئز کننده دیگر که لشکریان ایرانی نامیده می شدند، وضعی بهتر نداشتند. تصاویر پر بود از سیاه چهرگانی کریه، غول هایی انسان نما و سربازان بی قابلیتی که حتی قادر به کشتن یک مورچه هم نبودند و خود بسان مور و ملخ توسط 300 اسپارتی کشته می شدند. تنها گارد ویژه سلطنتی ایرانیان یا همان Immortal بودند که هیبتی قدرتمند داشتند.

از این شخصیت پردازی که بگذریم، تم تکراری در فیلم، نبرد بین آزادی و بردگی است. ایرانیان همگی برده هستند و یونانیان آزاده. ایرانیان آمده اند تا از یونانیان برده بسازند و تنها راه نجات آزادی و آزادگی در جهان پیروزی یونانیان است. توهین و تحقیر و تحمیق ایرانیان از زبان اسپارتی ها هم یکی از موضوعاتی است که مرتب (و گاهی در قالب طنز) تکرار میشود.

تمامی اینها در راستای یک داستان یا کتاب کمیک چندان غیرعادی نیست. ولی چیزی که خیلی از منتقدان را نیز به نقد واداشته، این است که فیلم خود را بسیار جدی تر از یک اقتباس طنز فرض می کند و در حالی که این یک-سویه نگری محض داستان فیلم را به جوک تبدیل کرده (جوکی که از دید بسیاری از منتنقدان پنهان نمانده) و خود را در زمره شاهکارهای داستانی سینما می پندارد.

ولی نکته اینجاست که با وجود ضعف آشکار داستان، جذابیت های تصویری و نحوه ارائه آن باعث شده که تماشاچی معمولی، متوجه ضعف داستان نشده و با هیجان هر چه تمامتر با اسپارتی‌ها همذات‌پنداری کند. لذتی که تماشاچیان خارجی از تماشای کشته شدن باشکوه و خونین دشمنان توسط اسپارتی ها و تکه اندازی آنها برای تحقیر دشمن می بردند (که در یکی دو مورد با کف زدن و تشویق بلند همراه بود) ناخوداگاه برای تماشاچی ایرانی آزار دهنده است.

هر چند که تماشاچی‌ها فقط به خاطر دیدن تصاویر باشکوه خشونت لذت می‌برند و برایشان تفاوت چندانی نمی‌کند که آن وحشی‌هایی که کشته می‌شوند کجایی هستند. اما اینکه این بار دشمنان ایرانی هستند، دست کم در ناخودآگاه خیلی‌ها تاثیر بدی خواهد گذاشت.

به نظر می‌رسد با سوءاستفاده‌هایی لذیذی که یونانی ها با کمک هالیوودی‌ها در این سالها در فیلم‌های تولیدی از فرهنگشان برده‌اند، ما تنها نشسته و تماشا کرده‌ایم و به رغم توانمندی‌های مناسب سینما، تلویزیون و هنرمندان ایرانی برنامه‌ای برای ساخت اثرهای تاریخی در مورد ایرانیان هزاران سال پیش نداریم و این ضعف موجود فضایی مناسب برای سوءاستفاده معاندان تاریخی با گذشته درخشان ایرانیان شده است.

گذشته از این که باید به نقش بسیار ضعیف بخش‌های فرهنگی کشور در حمایت و گسترش شاخص‌های میراث فرهنگی اشاره کرد، باید دید نقش دستگاه‌های فرهنگی مانند سازمان ارتباطات اسلامی، وزارت ارشاد اسلامی و سایر دستگاه‌های فرهنگی برای احقاق و اثبات حقوق ایرانیان چیست و راهکارهای مناسب اطلاع رسانی به مردم جهان پیش‌بینی شده است.

بی‌شک توانمندی دستگاه‌های برشمرده از چند صد ایرانی عاشق و وبلاگ‌های ایران دوست بیشتر است، اما چگونه می‌شود که تلاش خالص هموطنان ایرانی در داخل و خارج با راه‌اندازی اعتراض‌نامه، بمب گوگلی، نوشتن مقالات و راه اندازی سایت‌های مشابه برای اطلاع‌رسانی به مردم جهان بیشتر خودش را در جهان رسانه‌های امروز نشان می‌دهد، جای بسی شگفتی است!

دو هفته پیش تلویزیون دانمارک برای چهارمین بار در طول مدت کوتاهی به بهانه نداشتن فیلم ایرانی در بخش سینمای ایران خود، فیلم سراسر دروغ و ضد ایرانی «بدون دخترم هرگز» را پخش کرده که با اعتراض نماینده فرهنگی کشورمان چنین توضیح داده‌اند: «چون فیلم ایرانی نداریم و توان مالی خرید آن را هم نداریم، این فیلم را پخش می‌کنیم!»

در جهان مدافع تمدن امروز که «یونسکو» برای ساخت برج «جهان نما» و نصب دکل در حاشیه «آرامگاه فردوسی» می‌تواند، تهدید کرده و تاثیرگذار باشد، در این مورد نیز باید با حضور نماینده فرهنگی کشورمان به هدف دفاع از فرهنگ و میراث ارزشمند ایرانیان وارد عمل شود.

به جاست بخش‌های فرهنگی کشورمان با دقت و البته درایت بیشتری ضمن گسترش محصولات فرهنگی و هنری کشورمان در سراسر جهان بتوانند در برابر چنین حمله‌های فرهنگی به میراث ایرانیان، اطلاع رسانی مناسبی را به مردم جهان ارایه دهند.

به رغم همه تلاش دانشجویان و ایرانیان سراسر جهان تاکنون از سوی مقامات ایرانی خبری در خصوص تلاشهای انجام شده برای جلوگیری از نمایش این فیلم منتشر نشده است.

ده نمکی: اخراجی‌ها، یک اتفاق تازه در سینمای ایران بود

در ابتدای این نشست «مسعود ده‌نمکی» کارگردان فیلم «اخراجی‌ها» گفت: پس از ماجراهایی که در مراسم پایانی جشنواره بیست‌وپنجم فیلم فجر رخ داد، دیگر نمی‌خواهم بنا را بر گله بگذارم، چون نمی‌خواهم شیرینی استقبال بی‌نظیر عمومی را با گله از بین ببرم و کام مردم را تلخ کنم.


وی در پاسخ به انتقاداتی که پیرامون در اختیار داشتن امکانات فراوان برای ساخت فیلم از وی صورت می‌گیرد، گفت: در حال حاضر، من فکر می‌کنم بهتر است درمورد این مباحث حرف‌ نزنیم و این را زیرنویس نکنیم که برای ساخت اخراجی‌ها، امکانات نبود یا بود، یا چقدر بود.در کل می‌توانم بگویم که نسبت به همه فیلم‌های جنگی که در کشور ساخته شده ، امکاناتی که در اختیار این فیلم قرار گرفت، بسیار کم‌تر بود. یکسری از مسائل مالی فیلم هم که مربوط به تهیه‌کننده است و من هیچ‌وقت در آنها دخیل نبوده‌ام. چه در بخش گرفتن وام، چه در بخشی که تهیه‌کننده هزینه کرده و چه در قسمت جذب مشارکت. هیچگاه نمی‌خواستم دغدغه‌ام این چیزها باشد و بیشتر، دغدغه فیلم و فیلمنامه را داشتم.

**به قول نظامی‌ها به اهداف از پیش طراحی شده رسیده‌ایم
وی افزود: مهم آن چیزی است که مردم روی پرده می‌بینند. آن چیزی که فعلا برای ما جای شکر دارد، این است که به قول نظامی‌ها به اهداف از پیش طراحی شده رسیده‌ایم و آن، ارتباط فیلم با مخاطب عام بوده است. یعنی ما سعی کرده‌ایم که یکسری حرف خاص را با یک زبان قابل فهم برای اقشار مختلف مطرح کنیم که آمار می‌گوید این اتفاق رخ داده است.
ده‌نمکی گفت: روند استقبال مردم در روزهای نخست اکران اخراجی‌ها، حکایت از وقوع یک اتفاق تازه در سینمای ایران دارد.
وی گفت: فیلمنامه اخراجی‌ها به گونه‌ای بود که حتی اگر بخش دولتی‌ حاضر نبود در فیلم شراکت بکند، بخش خصوصی برای تهیه فیلم من پیش قدم می‌شد. به هر حال با حضور «حبیب‌اله کاسه‌ساز» که یک تهیه‌کننده مورد اطمینان سینمای جنگ است و تجربه زیادی هم در این عرضه دارد، بسیاری از مشکلات قابل حل بود. فیلمنامه من البته در لبه تیغ بود. محافل و مدیرانی که تصمیم‌گیرنده بودند، در حیطه فیلمنامه مقاومت می‌کردند و آن را نوعی تابو‌شکنی می‌دانستند. جالب آن که خیلی‌ها از این دوستان که بعدا فیلم را دیدند، تصورشان در مورد فیلمنامه تغییر پیدا کرد. با این حال باید تاکید کنم که تلاش تهیه‌کننده، به ویژه در مرحله تصویب فیلمنامه اخراجی‌ها بسیار مهم بود.
کارگردان اخراجی‌ها گفت: در مرحله اجرا، در آن بخش‌هایی که به من مربوط است، به عنوان تجربه‌ کار اول، خیلی چیزها یاد گرفتم.حضور عوامل حرفه‌ای در کنار یک کار و به‌ویژه انتخاب بازیگر که با حضور «محمدرضا شریفی‌نیا» شکل گرفت، نیت اولیه ما را برای ساخت فیلمی شخصیت محور که شخصیت‌هایش باید توسط بازیگرها درک شوند، برآورده کرد.
وی افزود: قصه ما ، صرفا قصه توپ و تانک و هواپیما نیست اما به این نکته عقیده دارم که استفاده از پتانسیل‌های بدنه سینما در سینمای حرفه‌ای، برای یک فیلم دفاع‌مقدسی، می‌تواند آن را تبدیل به یک فیلم پرمخاطب سازد. کاری که خیلی‌ها از انجام آن پرهیز می‌کردند.
وی گفت: سینما یک ظرف تعریف شده‌ای است و باید مظروفش را متناسب با ایده‌آل تعیین کرد تا نتیجه‌بخش باشد. در اخراجی‌ها این اتفاق افتاد و ما حرف‌های ارزشی و اخلاقی را در این ظرف ریختیم و جواب داد.
ده‌نمکی ضمن اشاره به تلاش پردغدغه و مسوولانه گروه تولید و بازیگران اخراجی‌ها، گفت: در این فیلم، بیشتر از این که من با کسی کنار بیایم، این عوامل بودند که با ما کنار آمدند و کار با یک کارگردان سازنده فیلم اول را تحمل کردند. اینگونه بود که تجربه همه، از صدابردار، فیلمبردار و چهره‌پرداز گرفته تا مسوول انتخاب بازیگر و تهیه‌کننده و بازیگرانی که تجربه‌های مختلفی داشتند، همه در خدمت کار قرار گرفت.
وی افزود: فیلم محصول یک کار گروهی است. برخی‌ها که تصور می‌کنند فیلمنامه می‌تواند محصول کار یک نفر به نام کارگردان باشد، دچار خطا شده‌اند. فیلمی موفق است که همه عوامل، همه استعداد خودشان را وقف تولید فیلم کنند و کارگردان مثل یک رهبر ارکستر می‌تواند، این گروه را رهبری کند. حال اگر یکسری از عوامل، فالش بزنند، این در فیلم خود را نشان می‌دهد.
ده‌نمکی اظهار داشت: آنچه که مردم روی پرده می‌بینند و با آن ارتباط برقرار می‌کنند، همدلی همه عوامل فیلم است. از بازیگران گرفته تا بخش تهیه و تولید و عوامل فنی.

** من می‌خواستم به جای منتقدان و مسوولان ، مردم یک فیلم جنگی ببینند
وی در ادامه با اشاره به تقابل نظرهای مخاطبان عام و خاص فیلم، گفت: من می‌خواستم به جای منتقدان و مسوولان، مردم یک فیلم جنگی ببینند و از این منظر، اینکه مایه‌ها و کاراکترهای آشنا در فیلم وجود دارند، آگاهانه بوده است چرا که دوست داشتم به جای اینکه فارابی از یک فیلم جنگی خوشش بیاید ، مردم از یک فیلم خوششان بیاید.
وی افزود: ما برای حرف زدن با مردم الگوهای ارزشمندی داریم. قرآن کریم هم لایه‌های مفهومی فراوانی دارد و هرکس به اندازه فهم و تلاش خود به برداشت می‌رسد. امام (ره) در جماران، پیچیده‌ترین مفاهیم را با زبان مردم بیان می‌کردند و اینگونه یک ملت را با خود همراه می‌ساختند. ما این‌ها را باید الگو بگیریم و تلاش کنیم تا در سینما، اینگونه با مخاطب حرف بزنیم.
کارگردان اخراجی‌ها با اشاره به این که فیلم توانسته مورد نظر افراد مختلفی از سلیقه‌های مردمی و خاص و جناح‌های فکری وسیاسی قرار گیرد، گفت: به مخالفان اخراجی‌ها می‌گویم که فیلم دیدن هم یک هنر است. شما یکبار فیلم را می‌بینید برای ایراد گرفتن، یکبار می‌بینید تا متوجه شوید حرف فیلم چیست؟ من از شما می‌خواهم که نگاه نکنید که چه کسی این فیلم را ساخته. وی با اشاره به صف‌های طولانی مردم جلوی سینماهای اخراجی‌ها و عوام خواندن این مخاطب از سوی منتقدان، گفت: متاسفانه هر موقع مردم موافق ما رای دهند، می‌گوئیم ملت هستند، هر موقع مخالف ما می‌شوند می‌گوئیم عوام هستند و نمی‌فهمند. الفبایی که من از سینما و رسانه یاد گرفته‌ام، این است که شما با مخاطب قرار است حرف بزنید و نه با خودت حرف بزنی