با آغاز اکران سراسری فیلم ضدایرانی 300 به کارگردانی زاک اسنایدر و استقبال خوبی که از این فیلم شده به نظر می رسد سازندگان این فیلم و کسانی که در پخش آن دستی داشته اند به اهداف خود نزدیک شده اند.
این فیلم که محصولی از کمپانی فیلم سازی برادران وارنر است در سالن های سینما با اقبال عمومی روبه رو شده است.
کمپانی IMAX که وظیفه پخش این فیلم را بر عهده دارد گزارش داده که در تمام سانس های پخش سالن ها مملو از جمعیت بوده و 300 به احتمال بسیار زیاد موفقترین فیلم هفته های آتی از نظر جلب تماشاگر خواهد بود.
"دان فلمان" مسئول پخش داخلی تایم وارنر نیز با ابراز خرسندی از این استقبال کم نظیر پخش این کار را یکی از موفقیت های دوران کاری خود دانسته است.
در هر حال، فیلم 300 که اکران آن از 9 مارس (18 اسفند) در سینماهای آمریکا آغاز شده تا کنون با نظرات مثبت بیشتری همراه بوده به نحوی که بر اساس اعلام یکی از سایتها 61 درصد آن را مثبت ارزیابی کرده اند.
البته در میان منتقدان سینمایی نیز مانند همیشه اختلاف نظر وجود دارد؛ "تام چریتی" کارشناس هنری CNN بر این باور است که این فیلم سراسر خشونت و نظامی گری چیزی برای مخاطبان ندارد به ویژه در زمان حاضر که مردم از جنگ و خونریزی به ستوه آمده اند.
از سوی دیگر افرادی نیز از این فیلم دفاع کرده اند، مایکل هنمان منتقد برجسته سینمایی در سایت اختصاصی خود با حمایت از فیلم، دست مایه خشن آن را عاملی مثبت در جهت شناسایی دلایل خشونت های کنونی و عوامل آن و همچنین یادآوری این که چه چیز سبب شده در جهان معاصر مردم جنگ زده شوند، داشته است.
وی معتقد است زنان و مردان شجاع امریکایی در سراسر دنیا به واقع شخصیت های حاضر در 300 نیستند اما باید پذیرفت که جنگ بالذات چهره ای کریه دارد و جنگ ترموپیل میان اسپارت ها و ایرانیان شاید نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه به مراتب زشت تر و ناپسندتر است.
هنمان در ادامه به تفکر غلط برخی اشاره می کند که این فیلم را با گلادیاتور، برنده جایزه اسکار سال 2000 مقایسه می کنند و بر این باورند که 300 بهتر و بزرگتر از این فیلم ارزنده است.
در مقام قیاس باید گفت نمی توان یکی از این دو فیلم را از دیگری بهتر دانست زیرا اساسا آنها دو داستان و دو رویکرد متفاوت دارند. صرف حضور فرمانده ای که فریاد می زند و نیروهای خود را برای جنگ تهییج می کند -هر چند که نگاهی به بازی درخشان راسل کرو و کارگردانی ریدلی اسکات تعیین کننده تفاوت های 2 فیلم است- نمی تواند سبب مقایسه دو اثر شود. 300 فیلمی است که با صداگذاری سرصحنه و در برابر پردها های آبی و سبز ساخته شده که بعدا محیط مورد نظر به آن افزوده شده است.
در ابتدا به نظر می رسد این فیلم یک کار کامپیوتری است که صرفا برای پوشاندن جامه عمل به آرزوهای سازندگان جلوه های ویژه ساخته شده اما با گذشت 10 دقیقه از آغاز فیلم تمام این افکار از ذهن مخاطب رخت بر می بندد.
به نظر این کارشناس سینمایی، شاید سال دیگر که هالیوود اسامی فیلم های برگزیده خود را اعلام می کند اثری از این فیلم نباشد اما نباید فراموش کرد که بسیاری اوقات بهترین فیلم ها آنهایی هستند که از دید هالیوود پنهان می مانند و می توان گفت صنعت فیلمسازی از درک آنها عاجز است. 300 فیلمی هیجان انگیز و تماشاگرپسنداست که ارزش اختصاص زمانی از وقت بیننده را دارد.
استقبال از این فیلم ضد ایرانی به حدی زیاد بوده است که برخی سینماها در ساعت 30/2 دقیقه بامداد نیز برای نمایش آن سانس فوق العاده گذاشتند.
در این فیلم که سراسر جعل تاریخ است، از ایرانیان چهره ای خشن، ضد انسانی و بسیار وحشی به نمایش گذاشته شده است.
بسیاری از تحلیل گران معتقدند این فیلم، در راستای زمینه سازی روانی در میان افکار عمومی جهانیان برای حمله به ایران صورت می گیرد و در آن کوشیده شده است جرج بوش، به فرمانده سپاهیان آتنی که شجاعانه در برابر ایرانیان خطرناک و ضد صلح می جنگد، تشبیه شود
1ـ وقتی تاریخ تمدن چند هزار ساله خود را نادیده می گیریم،
وقتی از تریبون های رسمی، فرهنگ اصیل ایرانی به باد استهزا و انکار گرفته می شود،
وقتی بعضی ها اصرار می کنند که تاریخ کهن هزاران ساله ایران، باید در حاشیه سه دهه اخیر قرار بگیرد،
وقتی آیین های ایرانی، پاره ای خرافات بی مقدار خوانده می شوند،
و وقتی ...
آن هنگام است که ایرانی، از هویت تاریخی خود چنان غافل می شود که گویی در سرزمینی تازه تاسیس و بدون ریشه زیست می کند و فقط ، هنگام پی می برد که گذشته ای هم داشته است که «دیگران» درباره آن گذشته اش ، برایش روایت می کنند، روایتی به آنگونه که خود می خواهند نه آنگونه که هست! درست مثل فیلم هالیوودی «300» که در آن، نیاکان ایرانیان، مردمان وحشی، خونخوار، هیولا صفت و ضد صلح معرفی می شوند.
2ـ چه می توان کرد در برابر این فیلم که البته مشتی است نمونه خروار؟!
بعضی از ایرانیانی که خون وطن دوستی، همچنان در رگ هایشان جریان دارد، بمب گوگلی برای افشاگری درباره این فیلم و نمایاندن واقعیت های تاریخی ایران را پیشنهاد کرده اند، گروهی دیگر نیز گفته برویم و در فلان سایت معروف سینمایی، به این فیلم نمره منفی بدهیم، برخی دیگر هم پیشنهاد داده اند نامه نگاری کنیم و ...
اینها، همه البته اقدامات خوبی است که نشان می دهد ایرانیان، هنوز وطن خود را دوست دارند و این، خبر خوبی است که به انسان قوت قلب می دهد.
با این حال، هیچ کدام از این کارها را نمی توان اقدام «فعال» نام نهاد، همه اینها، برغم ارزشمند بودنشان، اقداماتی «منفعلانه» هستند و البته در شرایط کنونی چه کار دیگری جز این می توان انجام داد؟!
به راستی آیا وقتی پرداختن به تاریخ گذشته ایران، با ده ها انگ و تهمت مواجه می شود، زمینه ای برای ساختن فیلم هایی با روایت ایرانی از تاریخ تمدن کشورمان باقی می ماند؟
آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که چرا یک فیلم ایرانی ماندگار، با موضوعی مثل کوروش کبیر ساخته نشده است؟!
3ـ ما ایرانی ها، "استاد افتادن از پشت بام" هستیم. این مساله ، درباره پرداختن به تاریخ تمدن مان نیز صادق است: یا همانند جشن های 2500 ساله، آنقدر تند و بی محابا عملی شده که در نهایت ، نقض غرض شده و به تمسخر و وهن تاریخ کهن مان انجامیده و یا همانند اکنون به حدی نسبت به گذشته مان بی توجه شده ایم که گویا ملتی بی هویت و بدون تاریخ هستیم.
به راستی، این وضعیت اسفناک، چه زمانی به حالت تعادل می رسد؟
4ـ بسیاری از کشورها، همانند اسراییل که سابقه ای فقط چند دهه ای در ساختار سیاسی ـ جغرافیایی جهان دارند، برای آنکه خود را با اصل و نسب و دارای خاستگاه های دیرینه معرفی کنند، حتی از دست زدن به جعل تاریخ و تحریف گذشته نیز ابایی ندارند. اسراییلی ها، برای آنکه برای خود و سرزمین موعودشان، سابقه ای دست و پا کنند، باستان شناسان خود را حتی به صحراهای اردن نیز گسیل داشته اند تا شاید سفالینه ای و سکه ای بیابند و آن را در بوق و کرنا کنند که تاریخ شان کهن است.
اما در مقابل، ما با پیشینه تاریخی دیرینه، انکار ناپذیر و پر عظمت خود چه کرده ایم؟!
پاسخ به این پرسش را به خوانندگان این مطلب وا می گذاریم.
5 ـ همانطور که فاکتور اسلام به عنوان دین مشترک اکثر ایرانیان عاملی برای انسجام ملی است، فرهنگ و تمدن کهن ایرانی که خاستگاه مشترک همه ایرانیان است، می تواند (و باید) به عنوان یک مولفه موثر و تردید ناپذیر در هویت بخشی به ایرانیان قرن بیست و یکم و تحکیم مبانی وحدت ملی مورد توجه قرار گیرد.
غفلت از این پتانسیل عظیم و کارآمد، بی شک گناهی است نابخشودنی.
6ـ "عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد" ای کاش این ضرب المثل، درباره فیلم «300» نیز صدق کند و این اثر سینمایی ضد ایرانی، باعث شود، خفتگان از خواب برخیزند و "ایرانیت" از مظلومیتی که بدان دچار شده است ، رهایی یابد.