خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

استقبال بی نظیر از اکران فیلم ضد ایرانی 300 در آمریکا

با آغاز اکران سراسری فیلم ضدایرانی 300 به کارگردانی زاک اسنایدر و استقبال خوبی که از این فیلم شده به نظر می رسد سازندگان این فیلم و کسانی که در پخش آن دستی داشته اند به اهداف خود نزدیک شده اند.

این فیلم که محصولی از کمپانی فیلم سازی برادران وارنر است در سالن های سینما با اقبال عمومی روبه رو شده است.

کمپانی IMAX که وظیفه پخش این فیلم را بر عهده دارد گزارش داده که در تمام سانس های پخش سالن ها مملو از جمعیت بوده و 300 به احتمال بسیار زیاد موفقترین فیلم هفته های آتی از نظر جلب تماشاگر خواهد بود.

"دان فلمان" مسئول پخش داخلی تایم وارنر نیز با ابراز خرسندی از این استقبال کم نظیر پخش این کار را یکی از موفقیت های دوران کاری خود دانسته است.

در هر حال، فیلم 300 که اکران آن از 9 مارس (18 اسفند) در سینماهای آمریکا آغاز شده تا کنون با نظرات مثبت بیشتری همراه بوده به نحوی که بر اساس اعلام یکی از سایتها 61 درصد آن را مثبت ارزیابی کرده اند.

البته در میان منتقدان سینمایی نیز مانند همیشه اختلاف نظر وجود دارد؛ "تام چریتی" کارشناس هنری CNN بر این باور است که این فیلم سراسر خشونت و نظامی گری چیزی برای مخاطبان ندارد به ویژه در زمان حاضر که مردم از جنگ و خونریزی به ستوه آمده اند.

از سوی دیگر افرادی نیز از این فیلم دفاع کرده اند، مایکل هنمان منتقد برجسته سینمایی در سایت اختصاصی خود با حمایت از فیلم، دست مایه خشن آن را عاملی مثبت در جهت شناسایی دلایل خشونت های کنونی و عوامل آن و همچنین یادآوری این که چه چیز سبب شده در جهان معاصر مردم جنگ زده شوند، داشته است.

وی معتقد است زنان و مردان شجاع امریکایی در سراسر دنیا به واقع شخصیت های حاضر در 300 نیستند اما باید پذیرفت که جنگ بالذات چهره ای کریه دارد و جنگ ترموپیل میان اسپارت ها و ایرانیان شاید نه تنها از این قاعده مستثنی نیست بلکه به مراتب زشت تر و ناپسندتر است.
هنمان در ادامه به تفکر غلط برخی اشاره می کند که این فیلم را با گلادیاتور، برنده جایزه اسکار سال 2000 مقایسه می کنند و بر این باورند که 300 بهتر و بزرگتر از این فیلم ارزنده است.

در مقام قیاس باید گفت نمی توان یکی از این دو فیلم را از دیگری بهتر دانست زیرا اساسا آنها دو داستان و دو رویکرد متفاوت دارند. صرف حضور فرمانده ای که فریاد می زند و نیروهای خود را برای جنگ تهییج می کند -هر چند که نگاهی به بازی درخشان راسل کرو و کارگردانی ریدلی اسکات تعیین کننده تفاوت های 2 فیلم است- نمی تواند سبب مقایسه دو اثر شود. 300 فیلمی است که با صداگذاری سرصحنه و در برابر پردها های آبی و سبز ساخته شده که بعدا محیط مورد نظر به آن افزوده شده است.

در ابتدا به نظر می رسد  این فیلم یک کار کامپیوتری است که صرفا برای پوشاندن جامه عمل به آرزوهای سازندگان جلوه های ویژه ساخته شده اما با گذشت 10 دقیقه از آغاز فیلم تمام این افکار از ذهن مخاطب رخت بر می بندد.

به نظر این کارشناس سینمایی، شاید سال دیگر که هالیوود اسامی فیلم های برگزیده خود را اعلام می کند اثری از این فیلم نباشد اما نباید فراموش کرد که بسیاری اوقات بهترین فیلم ها آنهایی هستند که از دید هالیوود پنهان می مانند و می توان گفت صنعت فیلمسازی از درک آنها عاجز است. 300 فیلمی هیجان انگیز و تماشاگرپسنداست که ارزش اختصاص زمانی از وقت بیننده را دارد.

استقبال از این فیلم ضد ایرانی به حدی زیاد بوده است که برخی سینماها در ساعت 30/2 دقیقه بامداد نیز برای نمایش آن سانس فوق العاده گذاشتند.

در این فیلم که سراسر جعل تاریخ است، از ایرانیان چهره ای خشن، ضد انسانی و بسیار وحشی به نمایش گذاشته شده است.

بسیاری از تحلیل گران معتقدند این فیلم، در راستای زمینه سازی روانی در میان افکار عمومی جهانیان برای حمله به ایران صورت می گیرد و در آن کوشیده شده است جرج بوش، به فرمانده سپاهیان آتنی که شجاعانه در برابر ایرانیان خطرناک و ضد صلح می جنگد، تشبیه شود

1ـ وقتی تاریخ تمدن چند هزار ساله خود را نادیده می گیریم،

وقتی از تریبون های رسمی، فرهنگ اصیل ایرانی به باد استهزا و انکار گرفته می شود،

وقتی بعضی ها اصرار می کنند که تاریخ کهن هزاران ساله ایران، باید در حاشیه سه دهه اخیر قرار بگیرد،

وقتی آیین های ایرانی، پاره ای خرافات بی مقدار خوانده می شوند،

و وقتی ...

آن هنگام است که ایرانی، از هویت تاریخی خود چنان غافل می شود که گویی در سرزمینی تازه تاسیس و بدون ریشه زیست می کند و فقط ، هنگام پی می برد که گذشته ای هم داشته است که «دیگران» درباره آن گذشته اش ، برایش روایت می کنند، روایتی به آنگونه که خود می خواهند نه آنگونه که هست! درست مثل فیلم هالیوودی «300» که در آن، نیاکان ایرانیان، مردمان وحشی، خونخوار، هیولا صفت و ضد صلح معرفی می شوند.

2ـ چه می توان کرد در برابر این فیلم که البته مشتی است نمونه خروار؟!

بعضی از ایرانیانی که خون وطن دوستی، همچنان در رگ هایشان جریان دارد، بمب گوگلی برای افشاگری درباره این فیلم و نمایاندن واقعیت های تاریخی ایران را پیشنهاد کرده اند، گروهی دیگر نیز گفته برویم و در فلان سایت معروف سینمایی، به این فیلم نمره منفی بدهیم، برخی دیگر هم پیشنهاد داده اند نامه نگاری کنیم و ...

اینها، همه البته اقدامات خوبی است که نشان می دهد ایرانیان، هنوز وطن خود را دوست دارند و این، خبر خوبی است که به انسان قوت قلب می دهد.

با این حال، هیچ کدام از این کارها را نمی توان اقدام «فعال» نام نهاد، همه اینها، برغم ارزشمند بودنشان، اقداماتی «منفعلانه» هستند و البته در شرایط کنونی چه کار دیگری جز این می توان انجام داد؟!

به راستی آیا وقتی پرداختن به تاریخ گذشته ایران، با ده ها انگ و تهمت مواجه می شود، زمینه ای برای ساختن فیلم هایی با روایت ایرانی از تاریخ تمدن کشورمان باقی می ماند؟

آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که چرا یک فیلم ایرانی ماندگار، با موضوعی مثل کوروش کبیر ساخته نشده است؟!

3ـ ما ایرانی ها، "استاد افتادن از پشت بام" هستیم. این مساله ، درباره پرداختن به تاریخ تمدن مان نیز صادق است: یا همانند جشن های 2500 ساله، آنقدر تند و بی محابا عملی شده که در نهایت ، نقض غرض شده و به تمسخر و وهن تاریخ کهن مان انجامیده و یا همانند اکنون به حدی نسبت به گذشته مان بی توجه شده ایم که گویا ملتی بی هویت و بدون تاریخ هستیم.

به راستی، این وضعیت اسفناک، چه زمانی به حالت تعادل می رسد؟

4ـ بسیاری از کشورها، همانند اسراییل که سابقه ای فقط چند دهه ای در ساختار سیاسی ـ جغرافیایی جهان دارند، برای آنکه خود را با اصل و نسب و دارای خاستگاه های دیرینه معرفی کنند، حتی از دست زدن به جعل تاریخ و تحریف گذشته نیز ابایی ندارند. اسراییلی ها، برای آنکه برای خود و سرزمین موعودشان، سابقه ای دست و پا کنند، باستان شناسان خود را حتی به صحراهای اردن نیز گسیل داشته اند تا شاید سفالینه ای و سکه ای بیابند و آن را در بوق و کرنا کنند که تاریخ شان کهن است.

اما در مقابل، ما با پیشینه تاریخی دیرینه، انکار ناپذیر و پر عظمت خود چه کرده ایم؟!

پاسخ به این پرسش را به خوانندگان این مطلب وا می گذاریم.

5 ـ همانطور که فاکتور اسلام به عنوان دین مشترک اکثر ایرانیان عاملی برای انسجام ملی است، فرهنگ و تمدن کهن ایرانی که خاستگاه مشترک همه ایرانیان است، می تواند (و باید) به عنوان یک مولفه موثر و تردید ناپذیر در هویت بخشی به ایرانیان قرن بیست و یکم و تحکیم مبانی وحدت ملی مورد توجه قرار گیرد.

غفلت از این پتانسیل عظیم و کارآمد، بی شک گناهی است نابخشودنی.

6ـ "عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد" ای کاش این ضرب المثل، درباره فیلم «300» نیز صدق کند و این اثر سینمایی ضد ایرانی، باعث شود، خفتگان از خواب برخیزند و "ایرانیت" از مظلومیتی که بدان دچار شده  است ، رهایی یابد.

اعتراض به فیلم ضد ایرانی 300

راجع به فیلم «۳۰۰» چیزی شنیده‌اید؟ فیلمی است بر اساس کتابی از «فرانک میلر» در مورد جنگ میان شاه یونانی (لئونیداس) با ۳۰۰ نفر مرد جنگی، و خشایارشاه ایرانی با ارتش ۱۲۰۰۰۰ نفری!
و رشادتها و دلیریهای آن «۳۰۰» نفر که تا پای جان، و مهمتر از آن برای پیشبرد دموکراسی، با آن ۱۲۰۰۰۰ نفر وحشی غیر متمدن «بی‌دمکراسی» و احمق میجنگند و آخر، با شکستی پرافتخار، میمیرند.
این فیلم مهیج هنوز اکران عمومی نشده، ولی دیروز ما در برلین این افتخار رو داشتیم که زودتر از اکران، آنرا در جشنواره‌ی فیلم برلین تماشا کنیم.
البته این افتخار نصیب من نشد، ولی همکارانم، به همراه دوست ایرانیم، فرنوش، به دیدار این فیلم شتافتند. و امروز حال و قیافه‌ی فرنوش دیدنی بود:
- فرنوش در حالیکه صدایش از عصبانیت میلرزد و اشک در چشمانش جمع شده تعریف میکند: افتضاح به معنای واقعی، ایرانیها را مثل حیوان نشان داده بود: بدوی، با پوششی مثل تروریستهای امروزی، جلادگونه با چشمهایی پر از خون، سیاه پوست، …
میگویم خب، ۲۰۰۰ سال پیش بوده، قیافه‌ها باید هم بدوی باشند، جنگ هم بوده، نمیشه که همه صلح‌طلب و مهربان به‌نظر برسند، ضمن اینکه امپراتوری ایران، گستره‌ای از قومها بوده، سیاه پوست یا پوستی با رنگ تیره هم نباید کم بوده باشد.

 

- میگوید آخر یونانیها همه خوش‌تیپ، هیکلهای ورزشکاری، با درایت، شجاع، زیرک که با یک حرکت شمشیر، ۱۰۰۰۰ نفر ایرانی را قلع و قمع میکنند…
میگویم، خب چه انتظاری داری عزیز من، تو هم اگر بخواهی دشمنت را به تصویر بکشی همه را زشت و احمق و عقب‌افتاده نشان میدهی، خودت را شیک و خوشگل و باهوش. مگر در فیلمهای جنگ، عراقی‌ها را ندیده‌ای؟

- میگوید قبول دارم، همیشه اغراق میشود، اما نه اینکه همه‌ی واقعیتها را تحریف کنند؛ آخر همه‌ی ایرانیها را این شکلی نشان میداد، زنهایشان را هرجایی، پادشاهشان را، خشایار شاه، را با صورتی پر از گوشوره و آرایش غلیظ، همجنس‌باز،…
میگویم خب مگر نه اینکه پدر تاریخشان، هردوت گفته ایرانیها، زنهایشان را به میهمانشان تعارف میکردند؟ مگر کم بوده در تاریخمان، شاهد و ساغر و …. . خب، برداشتشان از ایران همین میشود دیگر، اما بیننده‌ی فیلم باید عاقل باشد، مگر میشود دو همسایه، در یک زمان مشابه، یکی اینقدر متمدن، باهوش، با درایت، دیگری آنقدر عقب افتاده و احمق؟ مشکل اینجاست که تاریخ را همیشه پیروزها مینویسند، هیچ فیلم یا کتاب و یا سند قابل عرضه‌ای از ایرانیها دیده‌ای که بخواهد اطلاعات بیغرضی از زاویه دیدی دیگر ارائه دهد؟ ضمناً این هم یک فیلم (فیلم-انیمیشن) است، نه سند تاریخی، که خودت را اینقدر ناراحت میکنی.

- میگوید آخر مردم برای یونانیها دست میزدند. آنها را وقهتی ایرانیها رو مثل مورچه میکشتند و دست و پایشان را با شمشیر میپراندند، تشویق میکردند…
میگویم خب فیلم اکشن بوده، چه انتظاری داری، اینها همانهایی هستند احتمالاً که میروند فیلمهای جنگ ستارگان میبینند و برای کشته شدن آدم فضایی‌های بدذات هورا میکشند.
- میگوید آخر ایرانیها رو هو میکردند و به حماقتشان میخندیدند،… اینقدر شور بود که آخر فیلم، یک ایرانی دیگر حاضر در سالن بلند شد و شروع کرد به بدگویی از فیلم و انتقاد به تشویق‌کنندگان…
میگویم خب، تو هم اگر ایرانی نبودی، حتماً با قهرمان و نقش اول فیلم همذات‌پنداری میکردی، نه با شکست‌خوردگان.
- میگوید نه تو درک نمیکنی، واقعاً ناراحت‌کننده بود، جای تاسف دارد برای اروپایی‌ها که خودشان را با معلومات میدانند و آمریکایی‌ها را مسخره میکنند.
میگویم من کاملاً احساست را درک میکنم، شاید اگر خودم هم به تماشای فیلم آمده‌بودم همینقدر عصبانی و ناراحت بودم، اما چه میشود کرد؟ فیلم است دیگر، مگر ایرانی‌ها اعراب را و حمله‌شان را همین شکلی نشان نمیدهند در فیلمها و کتاب‌هایشان؟ این رسم هر دشمنی و جنگی است.
- میگوید آخر چرا باید ذهنیت همه راجع به کشور من اینطور باشد. من تاسف میخورم که هیچ‌کاری نمیتوانم بکنم. و از عکس و کلیپی میگوید که بعد از فیلم برای همکاران فرستاده از ایران امروز: که پیست اسکی دیزین بوده و مرکز خرید تجریش!
میگویم ذهنیت عموم مردم جهان، با آنچه که از ایران میبینند شکل میگیرد، نه به دلخواه تو، و آنچه که میبینند احمدی‌نژاد است و عملیات استشهادی و مرگ بر آمریکا. اینها سخنگو و نماینده‌ی ملت ایرانند، نه آنهایی که در دیزین اسکی میکنند و تو دوست داری همه‌ی ایران باشد. این واقعیت است، هر چند ناراحت‌کننده، اما تو نمیتوانی آنرا تغییر بدهی، تاسف خوردن هم در مواردی که هیچ نقشی در آنها نداری، دردی را دوا نمیکند. تاسف آن موقع باید بخوری که بتوانی تغییری ایجاد کنی و تاثیری بگذاری و اینکار را نکنی.
و فرنوش قانع نمیشود. خودم هم! این عکس‌ها و کلیپ فیلم را میبینم و بغض میکنم. عقل میگوید من مسوول انسان بودن خودم هستم، و مفید بودن برای دیگران، اما احساس میگوید آن تکه از خاک دنیا و آنچه آنجا میگذرد، از تو جداشدنی نیست. بغض میکنم و افسوس میخورم.
قرار است از هفته آینده این فیلم که از سوی منتقدین سراسر کذب ارزیابی شده است در سینماهای مالزی نیز به نمایش درآید که می تواند موجبات ایجاد نگاههای بدبینانه و شکل گیری نوعی نگاه وحشی منشانه نسبت به ایرانیان را فراهم آورد.
دانشجویان ایرانی ساکن مالزی با ارسال صدها نامه نسبت به تولید و نمایش فیلم ضد ایرانی 300 از سوی کمپانی برادران وارنر اعتراض خود را اعلام کردند.
  
 
به گزارش خبرنگار فارس از شرق آسیا، طی چند روز گذشته ایرانیان خارج از کشور به خصوص دانشجویان ایرانی مقیم مالزی با ارسال تعداد متعددی نامه به گروههای دانشجویی داخلی و خارجی و ارگانهای مختلف بین المللی نسبت به تولید و نمایش" فیلم 300" آخرین محصول کمپانی برادران وارنر اعتراض نمودند.

قرار است از هفته آینده این فیلم که از سوی منتقدین سراسر کذب ارزیابی شده است در سینماهای مالزی نیز به نمایش درآید که می تواند موجبات ایجاد نگاههای بدبینانه و شکل گیری نوعی نگاه وحشی منشانه نسبت به ایرانیان را فراهم آورد.

کارگردان هالیوودی در این فیلم مثل اکثر روایت های غربی از تاریخ، ایرانیان را افرادی وحشی ، نادان ، خونریزو غیرمتمدن و در مقابل «یونانیان» را افرادی بسیار غیور، شریف و دلاور معرفی کرده است.
در پوستر این فیلم نیز نامی که به عنوان 300 برای فیلم برگزیده شده است مشابه کلمه انگلیسی باغ وحش به تحریر در آمده است.
کارشناسان سینمایی ساخت این فیلم ونمایش آن در چنین زمان حساسی را مرتبت با اهداف سیاسی آمریکائیان قلمداد می کنند و بر این باورند که هدف از نمایش این فیلم درنهایت به تحریک افکار عمومی بر ضد ایران و فرهنگ و تمدن ایرانی منتهی خواهد شد.

کمپانی هالیوودی «برادران وارنر» فیلم جدید خود با نام 300 را بر اساس کتابی از «فرانک میلر» ساخته است و پس از « بی باک » و « شهرگناه » سومین اثر سینمایی است که از روی کتاب‌های کمیک استریپ فرانک میلر ساخته شده است با این تفاوت که این فیلم در مورد جنگ میان شاه یونانی (لئونیداس) درمقابل خشایارشاه ایرانی با ارتش یکصد وبیست هزار نفری می باشد.

فیلم «300» به تهیه‌کنندگی «فرانک میلر»، «دبوراه اسنایدر» و «کرایج.جی.فلورس» به کارگردانی «زاک سنایدر» ساخته شده است. در این فیلم که قرار است 9 مارس اکران عمومی آن آغاز شود، بازیگرانی چون «جرارد باتلر»، «لنا هیدی»، «مایکل فسنبدر»، «وینسنت ریگان» و «دومنیک شوست» ایفای نقش می‌کنند.

«زاک اسنایدر»، کارگردان هالیوودی در فیلم جنگی، تاریخی «300» تلاش کرده تا روایت تاریخی مبارزه خشایارشاه اول، پادشاه ایران با «لئونیداس»، شاه اسپارت را به تصویر بکشد.

داستان این فیلم که به شکل اغراق امیزی سعی شده تا با استفاده از جلوه های ویژه و به تقلید از تکنیک فیلم های مشهور اخیر ساخته شود، عبارت است از جنگ ایران و یونان در میدان جنگ ترموپیل ( گردنه معروفی در یونان ، بین کوه اویته - Oyete - و خلیج مالیک ). جایی که پادشاه اسپارتی یعنی لئونیداس ارتش 300 نفری خود را علیه ارتش عظیم ایرانیان تجهیز کرد تا مقابل سپاه خشایارشاه ایستادگی کنند... اما گوژپشتی دروازه‌های شهر را به روی لشگر ایران باز می‌کند بنابر روایت هرودوت از تاریخ، این 300 اسپارتی توانستند جلو لشگر عظیم خشایارشاه به مدت 3 روز مقاومت کنند.

در ساخت این فیلم فاصله داستان تا واقعیت به حدی زیاد است که حتی خشایار به صورت یک پادشاه آفریقایی به تصویر کشیده شده است!
شیوه فیلم‌سازی کامپیوتری است و هنرپیشگان واقعی در صحنه‌های مجازی نقش‌آفرینی می‌کنند. موسیقی جذاب و ترکیب مناسب با صحنه‌های کامپیوتری نبرد باعث شده تصاویر تابلوهای نقاشی به نظر برسند که فروش فوق‌العاده‌ای را برای سازندگانش پیش‌بینی کرده‌ است.

قرار است این فیلم در تاریخ 9 مارس سال 2007 میلادی بر روی پرده سینما های جهان برود.
علیرغم همه تلاش دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور تا کنون از سوی مقامات ایرانی خبری در خصوص تلاشهای انجام شده درجهت قانع نمودن دولتها در عدم نمایش این فیلم منتشر نشده است

در گیر و دار بحث انرژی هسته‌ای و تحریم‌های بین‌المللی و حمله‌ی نظامی، شاید سخن گفتن از فیلمی که به نوعی تحریف تاریخ کشورمان محسوب می‌شود و مردم سرزمین‌مان را وحشی و درنده‌خو نشان می‌دهد عبث باشد؛ اما چنین نیست. هنوز تاثیر مخرب فیلم "بدون دخترم هرگز" را از یاد نبرده‌ایم. یک داستان مهیج، یک هنرپیشه محبوب، یک تدوین ماهرانه، یک موسیقی جذاب، یک کارگردانی استادانه می‌تواند به راحتی احساسات میلیون‌ها انسان را علیه یک ملت تحریک کند؛ می‌تواند چهره‌ی ساکنان یک کشور را زشت و نفرت‌انگیز نشان دهد. "بدون دخترم هرگز" توانست چهره‌ی مردم امروز ایران را با مهارت تمام خراب کند، و اکنون فیلم "سیصد" آمده است تا چهره‌ی اجداد و نیاکان ما را به شکلی کریه جلوه‌گر سازد. Opening this Weekend


زمانی که "بدون دخترم هرگز" اکران شد، ابزاری به نام اینترنت وجود نداشت. اولین واکنش در مقابل این فیلم اعتراضی بود به صورت سنتی در مجله‌ی "گردون". این درست همان موقعی بود که آقای معروفی زیر فشار ِ طرح ِ روی جلدی که آقای کلانتری کشیده بود قرار داشت و مسئولان ارشاد، اندیشه‌ای جز تعطیلی گردون نداشتند.
فیلم، به‌رغم تمامی مخالفت‌های ابراز شده در داخل و خارج از کشور اکران شد و با استقبال خوبی هم روبه‌رو گشت. امروز نیز کانال‌های مختلف خارجی، این فیلم را به تناوب نشان می‌دهند و اعتراض خاصی هم صورت نمی‌گیرد.

این‌که چقدر حق داریم بخواهیم چهره‌ی کشورمان را از زشتی‌ها و پلشتی‌ها پاک کنیم محل بحث است. با وضعی که دولت‌مردان ما در جهان به وجود آورده‌اند، امکان دفاع جانانه از ما سلب شده است. امروز در جهان، نام ایران و ایرانی مساوی‌ست با تروریسم و بمب و خراب‌کاری. به این‌ها اخیراً، نقشه‌ی دست‌یابی به بمب اتمی هم اضافه شده است. نماینده‌ی کشور ما امروز آقای احمدی‌نژاد است؛ با سر و وضعی آشفته؛ با لباسی نامناسب؛ با گفتاری تندخویانه و رفتاری ستیزه‌جویانه. به راستی چقدر حق داریم که بخواهیم چهره‌ی ایران‌مان را زیبا نشان دهیم؟ چقدر حق داریم که بگوییم وحشی نبوده‌ایم و نیستیم؟ چقدر حق داریم که اصرار کنیم اهل خشونت و بربریت نبوده‌ایم و نیستیم؟ مگر همین دیروز، زنان ما را به خاطر یک تجمع آرام کتک نزدند؟ مگر همین دیروز، نمایندگان ِ معلمان ِ جان به لب رسیده‌ی ما را به خاطر یک اعتراض صنفی در خانه‌هایشان دستگیر نکردند؟ مگر همین دیروز اعضای سندیکای اتوبوس‌رانی را به خاطر طرح خواسته‌های معیشتی‌شان سرکوب نکردند؟ مگر همین دیروز احمد باطبی را به جرم بلند کردن یک پیراهن خونی به پانزده سال زندان محکوم نکردند؟ مگر همین دولت‌مردان ما نیستند که قانون علیه شکنجه را در شورای نگهبان رد می‌کنند؟ مگر همین دولت‌مردان ما نیستند که بر بریدن دست و پا و سنگسار اصرار می‌ورزند؟ مگر همین خبرگزاری‌های ما نیستند که مدام عکس محکومی آویخته بر جرثقیل را به سراسر دنیا مخابره می‌کنند؟ آیا با این وضع حق داریم که از مخدوش شدن چهره‌ی خودمان و نیاکان‌مان گلایه کنیم؟

آری حق داریم و باید گلایه کنیم! باید اعتراض کنیم! باید صدای‌مان را به گوش مردم جهان برسانیم! باید بگوییم که این‌ها ما نیستیم! باید بگوییم این موجودات عجیب‌غریبی که به عنوان سربازان خشایارشا نشان می‌دهید اجداد ما نبوده‌اند! باید بگوییم این موجودات عجیب‌غریبی که امروز به عنوان رئیس‌جمهور و رئیس شورای نگهبان و غیره و غیره چهره‌ای وحشی و بی‌گذشت از خود نشان می‌دهند نماینده مردم با فرهنگ ما نبوده اند!

اعتراض جمعی ما به تحریف نام خلیج فارس موثر بود. این اعتراض شکلی نوین و متمدنانه داشت؛ این اعتراض با بهره‌مندی از تکنیک‌های رایانه‌ای و اینترنتی صورت گرفت. صدای انفجار بمب گوگلی ما را جهان شنید. عصر و زمانه عوض شده؛ دیگر دوره‌ی مجله‌ی گردون با ده پانزده هزار تیراژ نیست که صدای‌مان فقط در محیط اطراف شنیده شود. اکنون جوانانی به میدان آمده‌اند که با طرح‌های بدیع و بی‌سابقه، راه مبارزه‌ی انسانی و متمدنانه با این پدیده‌های آزاردهنده و اهانت‌آمیز را طراحی می‌کنند. نویسنده‌ی با ذوق وب‌لاگ "لگوماهی"، موثرترین و متمدنانه‌ترین راه برای مقابله با تحریفات فیلم سیصد را نشان می‌دهد. طرح ایشان، نیاز به اجرای هماهنگ ما دارد. اگر به آن‌چه در وب‌لاگ ایشان نوشته شده است عمل کنیم می‌توانیم صدای‌مان را به گوش مردم دنیا برسانیم. ما به این همبستگی و روحیه کار جمعی نیاز داریم. این کاری‌ست کوچک برای کشور بزرگ‌مان، ولی کاری‌ست بزرگ در زمانی که همه‌ی عوامل دست به دست هم داده‌اند تا ما را از هم جدا کنند؛ تا عمل جمعی ما را خنثی و بی‌اثر کنند. این کار را برای خودمان بکنیم؛ برای دیروزمان؛ برای امروزمان. این کار را برای ایران‌مان بکنیم!

 

لطفا برای حمایت از ایران و ایرانی این کارها را انجام بدهید

۱- این طومار را نیز امضا کنید

http://www.petitiononline.com/wpci96c/petition-sign.html

۲-بمب گوگلی بسازید.

اینجارا کلیک کنید

از دوستانی که وب لاگ یا وب سایت دارند خواسته میشود تا کد زیر را در سایت یا بلاگ خود قرار دهند و از هیچ لینک دیگری استفاده نکنند.

a href="http://300themovie.info">300 the movie

امید با این حرکت ملی از تحریف تاریخ جلوگیری کرده و نقشه های دشمنان تاریخ بزرگ ایران را برای لگدمالی تمدن بزرگ آریایی را نقش برآب کنیم.

۳-رتبه فیلم ۳۰۰را در یاهو پایین بیاورید

در حال حاضر رتبه فیلم در توی یاهو B+‌ هست.

حالا نوبت شماهاست که برین نمره بدین به این فیلم تا بلکه رتبه اش بیاد پایینتر!

اینجا را کلیک کنید

زندگی هدیه تهرانی فیلم سینمایی می شود

ایرج کریمی می گوید فیلم تازه اش با نام نسل جادویی مستندی درباره هدیه تهرانی به عنوان یک سوپر استار است: ایشان از جمله بازیگرانی هستند که وقتی مقابل دوربین قرار م گیرند کاملا ان طور که خودشان می خواهند به ایفای نقش می پردازند و به نظر من این از ویژگی های یک سوپر استار است چون فکر می کنند تعیین کننده سرنوشت یک فیلم خود اوست.
 هدیه تهرانی جلوی دوربین قرار می گیرد ، می خواهد دیالوگ های کارگردان را بگوید، اما او یک سوپراستار است و همین موضوع را تغیر می دهد، در خیلی جاها به خانم تهرانی اجازه دادم تا خودشان دیالوگ ها را به قالب خودشان در بیاورند تا به این صورت من به هدفم نزدیک تر بشوم. این روش کارگردانی همه چیز را عوض کرده است تا جایی که به عقیده کریمی ، هیچکدام از اعضای گروه از نتیجه کار خبر ندارند، من عمدا این را نهفته نگهداشتم تا نتیجه دلخواهم را بگیرم، در حدی که ایشان در سکانس های پایانی اصلا جلوی دوربین بازی نمی کرد و شاید همراه با سایر اعضای گروه متعجب هم شده باشد که چرا من هیچ واکنشی نسبت به این موضوع نداشتم در حال نتیجه اش را ایشان و گروه همراه با تماشاگر فیلم خواهند دید
 هدیه تهرانی سوپراستاری است که در نسل جادویی کریمی طراح لباس هم بوده است بر خلاف شایعات که در مورد خانم تهرانی رواح دارد که طراحی لباس هم در قراردادشان مطالبه می کنند، اینگونه نیست، من طراحی لباس را به ایشان تحمیل کرده ام. چون ایشان واقعا در این زمینه بسیار خوش ذوق هستند و دیدگاه هنرمندانه دارند. کریمی از نتیجه کار راضی و معتقد است، طراحی صحنه و لباس در فیلم های معاصر کمتر مورد توجه قرار می گیرد و فقط برای فیلم های تاریخی این روند مورد تاکید است بنابراین این تجربه همکاری نشان داد در فیلم های معاصر نیز باید به این موضوع توجه بشود اخرین ساخته ایرج کریمی توسط سپیده عبدالوهاب تدوین می شود و به جز هدیه تهرانی باران کوثری رامبد حوان و نگار جواهریان در ان بازی می کنند جهانگیر کوثری تهیه کننده این فیلم است