خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

دبی با هنرمندان محبوب شما


دیشب کنسرت منصور و بلککتز و داریوش و لیلا بودش .
برا من برگشتن به دوبی بعد از دوسال خیلی عجیب بود. دو سال بین پنج هزار نفری که اینجا بودن شاید 10 نفر منو شناختن و از بی بی سی یاد کردن
اینبار هر کی رو می دیدم سلام و ماچ و بوسه میکرد!!!! البته نصفشون منو با یکی از بچه های بلک کتز اشتباه گرفتن ... هررر هررر غش غش

بلک کتز کارش حرف نداشت. کامیار ( خواننده اصلی) رو پشت صحنه دیدم . منو اول نشناخت! ( یه سال قبل از پیوستنش به بلک کتز تو پاریس دیدمش برای یه نماش کودکان ارگ میزد و میخوند، زمانی که هیچکس تو فکر خوندن R&B فارسی نبود ، کامیار باهاش زندگی میکرد)
ولی بعد گفتم “ بابا نشستیم و برام خوندی” دیگه شناخت و عید مبارکی کرد .
روی صحنه کار قشنگی کرد: آهنگ “ عیدی “ که فرهاد خونده بود رو با اجرای ری گی ( محلی جامائیکائی) خوند که تنظیم خودش هم بود. یه تیکه شو امشب توو برنامه شب هفتم براتون پخش میکنم

لیلا فروهر


لبلا فروهر و همسرش اسی جون رو پشت صحنه دیدم البته ظهر کنسرت توو رستوران دیدمشون و کلی عید مبارکی کردیم. اینقدر مهربون و دوس داشتنی ان که هر چی بگم کم گفتم.
لیلا: قبل از اینکه کنسرتها شروع بشه مهمونا از ایران اومدن دیدن ما، منم دیگه گذاشتمشون و اومدم!
اجرای روی صحنه لیلا خیلی خوب بود، و تسلطش حرف نداره. موقعی که اومد یه عده هجوم آوردن و فشار به خط اولی تماشاچیا که به نرده جلوی صحنه تکیه داده بودن زد بالا. دیگه چند نفر اون جلو گریه شون گرفته بود. مامورای امنینت هم بنظر نمی اومدکاری دارن میکنن!
اتفافا یه دختر خوشگلی با خواهرش انگار اون جلو بود و دائم نیگا میکرد. منم مطمئن بودم که عاشق هم شدیم. بعد از فشار کنسر ت لیلا رفتش! حالم گرفته شد.
بعد فهمیدم که به همه بچه های روی صحنه نگاه عاشقانه کرده بوده!!! کونم آتیش گرفت.

منصور

ما شب قبل کنسرت همدیگرو دیدیم کلی آدم دورش بود. یه خوش و بشی کردیم و از مستندی که با هم ضبط کردیم و تپش هم پخشش کرد ( قراری با فراری ) گفتیم و خنیدیدیم.
دیگه فرصت حرف و مصاحبه باهاش نشد. قبل از رفتن روی صحنه اضطراب داشت و عینکش هم گم شده بود فکر کرده بود پیش منه ! خلاصه با کف رو صحنه.
مردم با اجرا ش خیلی حال کردن ولی بنظر من خودش ارتباط با مردم پیدا نکرد. و بیشتر نگران این بود که رقصنده ها رو صحنه درست برقصن و صداها درست باشه چون این در اصل اولین کنسرت آلبوم جدیدش بود.
حتی خداحافظی هم نکردیم... و رفت سوئد.

داریوش


داریوش عجیبترین تجربه کنسرتی من بود!
اولا که اصلا فکر نمیکردم که برای نوروز کنسرت بده.! چون آهنگهاش یه حس دیگه ای رو توو آدم بیدار میکنه که نوروزی نیست!
ولی کاری که مردم براش کردن بی نظیر بود. یعنی می پرستیدنش. فریادهایی با آهنگهاش میزدن که مو به تنم سیخ میشد.

 


عکس کسی که غش کرده و در اثر فشار مردم نیمه جون شده بود، بعد دوباره برگشت جلوی صحنه و برای داریوش ماچ فرستاد

تا کمر آمده بودن بالای نرده و گریه میکردن
خود داریوش گفتش: همه شاد میخونن، منم آهنگهام شاد نیست ولی پیام داره و مردم در هر حالی این پیام میپذیرن
یه دکلمه از آهنگ جدیدش خوند که بی نظیر بود.
از پس پرده نگاه کن مثل شطرنج زمانه
هر کسی مثله یه مهره توی این بازی می مونه
یکی مثل من پیاده یکی صد ساله سواره
یه طرف همه سیاه و
یه طرف همه سپیدن
روبروی هم یه عمره منو دارن بازی میدن....
...... یادشون رفته که اون شاه که به صد مهره نمیباخت
تاج و از سرش توو میدون لشگر پیاده انداخت.

 


عکس یکی از بچه های داریوش پرست. میگفت که توو ایران آلبوم گوزن رو بیرون دادم ممنوع الورودم کردن، ولی  فدای سر داریوش

_ من دیگه برگردم تو شهر که برم فیلم اخراجی ها رو ببینم و شاید هم با بهرام رادان یه گپی تونستم بزنم. امشب هم شکیرا اولین کسنرتشو داره و منتظرم که ببینم جواز گزارش به ما میدن یا نه

خواننده ایرانی فیلم 300:

اعظم علی خواننده ایرانی که آواز فیلم جنجال برانگیز 300 را خوانده است، در روزهای اخیر متنی بر روی وبسایتش منتشر کرده که از دلایل خود برای مشارکت در تولید این فیلم - که با اعتراض بسیاری از ایرانیان روبرو شده - سخن گفته است. خانم اعظم علی می گوید که با وجود آن که ناراحتی ایرانیان را درک می کند اما معتقد است که آنها برای شناساندن فرهنگ خود به دیگران گام های چندان موثری برنداشته اند. گفتگویی با اعظم علی خواننده ایرانی مقیم لس آنجلس انجام دادیم که در زیر می خوانید:

اعظم علی خواننده ایرانی
اعظم علی در ده سال گذشته در فیلم ها و سریال های مشهوربسیاری آواز خوانده است

مختصری از زندگی و کارتان برای ما بگویید.

من در تهران به دنیا آمدم و از چهارسالگی مادرم من را به هندوستان فرستاد به مدت یازده سال در یک مدرسه شبانه روزی در آن کشور بودم تا اینکه در سال 1985 با مادرم به آمریکا آمدم.

بعد از ورود به آمریکا با استاد منوچهر صادقی که شاگرد صبا بود کار موسیقی کردم و هشت سال از او تعلیم گرفتم.

بعد موسیقی کلاسیک غربی خواندم و از آنجا وارد کار موسیقی شدم. سال 1997 اولین سی دی ام را بیرون دادم. با یک کمپانی آمریکایی قرارداد بستم و هشت سی دی تاکنون از من عرضه شده است.

سبک کارتان را به سبک "نیو ایج" نزدیک می دانند، درست است؟

بله توی ایران آن را به این اسم می شناسند، من در کارهایم خیلی از موسیقی هندی استفاده می کنم با ترکیب های مختلفی موسیقی جدیدی خلق می کنم، الان یک گروه جدید هم دارم به اسم "نیاز" که با همسرم رامین ترکیان شروع کرده ام.

توی این گروه ما هم موسیقی هندی داریم هم ایرانی و هم الکترونیک و از شعرهای مولانا و یا رباعیات اردو استفاده می کنیم.

در چهار سی دی اول بیشتر از صدایم به عنوان یک ساز استفاده کرده ام و کلامی در کار نیست. به همین دلیل بود که برای برنامه های تلویزیونی و فیلم ها به من آوازخوانی پیشنهاد شد.

چطور شد که وارد کار آوازخوانی برای فیلم و تلویزیون شدید؟

 

اعظم علی در یکی از کنسرت هایش
 من در این بیست و خرده ای سال که در آمریکا زندگی می کنم متوجه شده ام که این ها اطلاعات خیلی کمی از فرهنگ ما دارند، بنابر این ما خودمان باید روی این موضوع و شناساندن فرهنگ خودمان به آنها کار کنیم.
 
 

 

من در لس آنجلس زندگی می کنم که فیلم های زیادی در آن ساخته می شوند و حدود هشت سال پیش اولین کارم را در این زمینه انجام دادم و چون همه اینجا همدیگر را می شناسند به من پیشنهاد کار در این زمینه شد.

چند تا از کارهایی را که انجام دادید را نام ببرید.

ماتریکس که همه می شناسند، قصه میلاد مسیح (The Nativity Story) که شهره آغداشلو هم در آن بازی می کند، سریال الینز و خیلی سریال های تلویزیونی دیگر.

چطور شد که برای فیلم 300 به عنوان خواننده انتخاب شدید؟

آهنگسازی که تا به حال چهار تا فیلم با او کار کرده ام، وقتی قرار شد روی فیلم 300 کار بکند پیشنهاد کرد که آوازهای فیلم را من بخوانم. من هیچ چیز در باره آن نمی دانستم....

اولین روزی که من فیلم را دیدم و صحنه هایی که قرار بود من آواز بخوانم را دیدم، خیلی جا خوردم که چرا ایرانی ها را این جوری نشان می دهند و از آهنگساز پرسیدم که این چه نوع فیلمی است و او برایم توضیح داد که این اصلا فیلم تاریخی نیست، بلکه یک فیلم فانتزی است که از روی کتاب فرانک میلر ساخته شده است.

من از او خواستم که صحنه های دیگری از فیلم را هم ببینم وقتی این صحنه ها را دیدم با این که کمی ناراحت شدم ولی دیدم این فیلم واقعا آن قدر فانتزی است که اصلا نمی شود آن را جدی گرفت نه فیلم تاریخی است و نه من این داستان را جدی گرفتم، وگرنه این کار را نمی کردم.

مثلا برای من فیلم اسکندر خیلی ناراحت کننده بود چون آن یک فیلم تاریخی بود و یا بدون دخترم هرگز که یکی از بدترین فیلم هایی است که در هالیوود در باره فرهنگ ایرانی ها ساخته شده است.

چون فکر کردم که این یک فیلم فانتزی است قبول کردم که آوازهای آن را بخوانم.

پس انتظار این همه واکنش اعتراضی ایرانی ها را نداشتید؟

نه اصلا، اگر می دانستم که خیلی از ایرانی ها از اکران این فیلم ناراحت می شوند، این کار را نمی کردم و من متاسفم که این اتفاق افتاده است.

ایرانی های دیگری هم در تولید این فیلم نقش داشتند ولی از هیچ کدام آنها صدایی در نیامد ولی من خودم یک نامه ای را منتشر کردم که از این موضوع ابراز تاسف کردم و دلایل این کار را توضیح دادم.

شما اولین بار فیلم را بصورت کامل کجا دیدید؟

 

پوستر فیلم 300
تعداد زیادی از ایرانیان طی یک نامه اینترنتی نسبت به فیلم 300 اعتراض کرده اند
 

من یک هفته قبل از اکران رسمی آن در پیش اکران که مخصوص سازندگان فیلم بود، فیلم را دیدم.

بعد از آن احساس نکردید که ممکن است ایرانی ها از این فیلم خوششان نیاید؟

چرا اتفاقا من به همراه همسرم رفتیم فیلم را دیدیم و بعد از آن به او گفتم که فکر می کنم این فیلم ایرانی ها را ناراحت کند.

الان که با انتقادات و اعتراضات ایرانیان مواجه شده اید، فکر می کنید اگر از این میزان اعتراضات آگاه بودید باز هم این کار را قبول می کردید؟

سوال خیلی سختی است، خب دیگر کار از کار گذشته، به نظر من حالا که این اتفاق افتاده فرصتی هست که ما ایرانی ها بتوانیم با هم صحبت کنیم. اگر قرار باشد که هویت ملی با یک فیلم فانتزی به خطر افتد نشانگر آن است که ما فقط به تاریخ مان افتخار می کنیم و نه به چیزهایی که الان داریم.

کسانی که با کارهای من در این ده سال آشنایی دارند می دانند که من خودم را به عنوان یک زن ایرانی به اینجا رسانده ام و به فرهنگمان احترام می گذارم و همیشه هم در فعالیت هایی مثل جمع آوری کمک مالی برای زنان افغانستان یا زلزله زدگان بم فعال بوده ام.

اما بعد از این فیلم ایمیل های زیادی حاوی فحش دریافت کردم که این خیلی برای من تاسف بار است.

به نظر شما در این فرصتی که برای گفتگو بین ایرانی ها پیش آمده روی چه نکاتی باید تکیه کرد؟

من در این بیست و خرده ای سال که در آمریکا زندگی می کنم متوجه شده ام که این ها اطلاعات خیلی کمی از فرهنگ ما دارند، بنابر این ما خودمان باید روی این موضوع و شناساندن فرهنگ خودمان به آنها کار کنیم.

ایراد گرفتن و انتقاد کردن کار آسانی است ولی چرا حتی یکی از این کسانی که این ایمیل های حاوی ناسزا را برای من می فرستند حتی ماه پیش که من در فیلم قصه میلاد مسیح آواز خواندم، به من ای میل نزد که بگوید: ما افتخار می کنیم که تو ایرانی هستی و داری در اینجا کار می کنی."

در حالی که ایرانی ها در آمریکا یکی از ثروتمندترین گروه ها هستند من خودم در لس آنجلس یک خانمی را می شناسم که ده سال است تلاش می کند یک مرکز فرهنگی درست کند که در آن کلاس زبان بگذارند برای نسل جدید بچه های ایرانی که فارسی بلد نیستند حرف بزنند و فرهنگ ما را معرفی کند ولی موفق نشده حمایت مالی ایرانی ها را جلب کند.

 

اعظم علی خواننده ایرانی فیلم 300
 من می خواهم همین را به ایرانی ها بگویم که چون آمریکایی ها چیزی از فرهنگ ما نمی دانند به خودشان اجازه چنین کارهایی را می دهند چون مثلا امکان نداشت که مشابه چنین فیلمی را در باره سیاه پوستان بسازند چون با اعتراضات زیادی مواجه می شدند.
 
 

 

ببیند من فیلم را دیدم، در تمام صحنه هایی که از مقاومت اسپارت ها در برابر ایرانیان اسطوره سازی می شود صدای آواز شما را می شنویم، این شاید احساس خوبی به یک ایرانی ندهد، شما هم با این موضوع موافقید؟

من دقیقا این حرف را قبول دارم، چون همان طور که گفتم خودم هم که اول فیلم را دیدم همین احساس بهم دست داد.

من توی مصاحبه هایم با رسانه های آمریکایی هم برایشان توضیح می دهم که چرا ایرانی ها از اکران این فیلم احساس ناراحتی می کنند چون ایرانی ها در این فیلم یک ذره هم ماهیت انسانی ندارند.

من می خواهم همین را به ایرانی ها بگویم که چون آمریکایی ها چیزی از فرهنگ ما نمی دانند به خودشان اجازه چنین کارهایی را می دهند چون مثلا امکان نداشت که مشابه چنین فیلمی را در باره سیاه پوستان بسازند چون با اعتراضات زیادی مواجه می شدند.

ولی من می گویم که باید از حد اعتراض فراتر رفت و کاری کرد که بتوانیم فرهنگ مان را به آنها نشان بدهیم چون این اولین فیلمی نیست که ساخته شده و قبل از آن هم فیلم هایی مثل اسکندر ساخته شده بود.

آیا اعتراضات ایرانیان در روزهای اخیر به تهیه کنندگان آن هم منتقل شده است؟

من اتفاقا با چند نفر از کمپانی برادران وارنر صحبت کردم به نظر می رسد که این اعتراضات زیاد به گوش آنها نرسیده است ولی من با چند رسانه آمریکایی در باره این موضوع مصاحبه کردم.

خبرهایی از ایران شنیده می شود که بعضی از جوان ها با اس ام اس به هم خبر داده اند که می خواهند در اعتراض به فیلم در برابر دفتر سازمان ملل تجمع کنند و همین طور فیلم هم با زیر نویس در شبکه مخفی ویدئویی ایران در سطح گسترده ای توزیع شده است، شما برای این معترضان و بینندگان ایرانی فیلم چه حرفی دارید؟

من به آنها می گویم که این قدر فیلم را جدی نگیرید، چون من در وب سایت های زیادی دیدم که خیلی از ایرانی هایی که در خارج هستند هم با من هم عقیده هستند که فیلم را نباید جدی گرفت.

بعد هم کارگردان فیلم هشت سال بود که روی این پروژه کار می کرد و بطور اتفاقی در این موقعیت زمانی فیلم ساخته و اکران شده است.

کسانی را که ناراحت می شوند درک می کنم ولی من به ایرانی بودنم افتخار می کنم و از آنها عذر می خواهم. اما من وقتی صحنه های اولیه فیلم را دیدم زیاد قضیه را جدی نگرفتم حالا هم فکر می کنم باید کارهای عمیق تری برای معرفی فرهنگ مان به دیگران انجام بدهیم

ده نمکی: خدا «پوزشان» را زد!

 

 مسعود ده‌نمکی را شاید بتوان یکی از خبرسازترین چهره‌های سال 85 دانست.

وی که اخراجی‌ها را به عنوان اولین فیلم بلند در پرونده خویش به جای نهاده اکنون خوشحال از فروش بی‌سابقه این فیلم در روزهای نخستین اکران آن است. ده‌نمکی در این سال چهره دیگری از خود نشان داد و با حضور در جشنواره فیلم فجر و اعتراض و انتقاد به نحوه داوری جشنواره، به یکی از سوژه‌های جذاب خبری بدل شد هر چند او از آغاز فعالیت‌های سیاسی و مطبوعاتی‌اش همواره خبرساز بوده است.

آن چه در پی می‌آید گفت‌وگوی کوتاهی است با ده‌نمکی در خصوص آن چه در سال 85 بر وی گذشت.

سال 85 برای شما چه سالی بود؟ آیا از عملکرد خود در این سال راضی هستید؟
این سال برای من سال تغییر حوزه مطبوعات و ورود به سینما بود. سال سخت اما پرباری بود و اکنون نیز در اواخر این سال شاهد نتیجه آن یعنی استقبال مردم از اخراجی‌ها هستیم. به هر حال سال 85 برای من سال تغییر و گامی متفاوت در عرصه هنر بود و اگر چه سخت گذشت اما نتایج خوبی را در برداشت.

آقای ده‌نمکی بنابر اعتقادات ایرانیان، هر دعایی بر سر سفره هفت سین و لحظه سال تحویل اجابت خواهد شد. شما چه دعایی می‌کنید؟
اگر دعای من مورد قبول باشد، فرج همه مردم که در فرج امام زمان است را از خدا می‌خواهم. من آروز می‌کنم که ظهور هر چه سریعتر صورت بپذیرد و آقا بیاید تا تمام مشکلات بشری حل شود.

بهترین اتفاقی که در سال 85 برای شما اتفاق افتاد چیست؟
اتفاق خوب بسیار زیاد است تا آن جایی که در خاطرم نیست و انتخاب آن برای من سخت است اما بهترین رویداد ارتباط نسل جدید با آرمان‌های دفاع مقدس است. من زمان اکران فیلم «اخراجی‌ها» صحنه‌هایی از واکنش مردم را دیدم که بسیار خوشایند بود. نسل سوم انقلاب توانست از طریق اخراجی‌ها با گذشته ارتباط برقرار کند که این موضوع خیلی شیرین است.

بدترین اتفاق سال 85؟
اتفاق بدی برای من نیفتاد و من از این بابت خدا را شکر می‌کنم. البته کسانی که نمی‌خواستند این فیلم ساخته شود، «خدا پوزشان را زد». رکود فیلم اخراجی‌ها شکست و 45 میلیون تومان فروش رفت که چند روز آینده بیشتر هم خواهد شد. لطف خدا در این سال شامل حال من شد و کسانی که می‌خواستند من را زمین بزنند ناکام می‌شدند.

و چشم‌انداز سال 86. آیا فیلم دیگری از شما دیده می‌شود؟
برنامه من برای سال بعد ساختن فیلم دیگر است. اکنون در حال نگارش فیلمنامه هستم اما با توجه به این که توقعات مردم از من بالا رفته است باید وسواس بیشتری به خرج دهم