خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

متن کامل اظهارات بهرام رادان در شب شیشه ای

 

بهرام رادان بازیگر مشهور سینمای ایران، در برنامه شب گذشته «شب شیشه ای» حضور یافت.

متن کامل پرسش و پاسخ در این برنامه در پی می آید:

رضا رشید پور:مهمان برنامه: آقای بهرام رادان _ بازیگرسینما -خانمها آقایان ،دخترها پسرها سلام شب بخیر خوشحال هستیم که در یک شب اردیبهشتی دیگر در خدمت شما هستیم. -بنا به قولی که به شما داده بودم امشب یکی از بهترین جوانان سینمای ایران مهمان شب شیشه ای است،کسی است که روند رو به رشدی در سینمای ایران به سرعت طی کرد،بازی در فیلم «شورعشق» اتفاقاً اولین فیلمی بودکه زرشک زرین هم گرفت که تا به حال فقط یک دوره زرشک زرین اعطاء کردند که در آن موقع خیلی هم عصبانی شدند که این چه کاری است،او یکبار در سازمان ملی جوانان به عنوان جوان برتر هم انتخاب شد، آقای بهرام رادان سلام شب بخیر.

بهرام رادان : من هم سلام میکنم و شب بخیر میگویم خدمت شما و بینندگان عزیز .

نظر سنجی امشب -کدام مورد تاثیر بیشتری در موفقیت آقای رادان در بازیگری داشت؟ 1-دانش بازیگری 2-فیزیک مناسب 3-شانس حرفه ای 4-هر سه مورد -

آقای رادان زمانی که برای اولین بار در جلوی دوربین سینماظاهر شدید فکر میکردید که کم کم روبروی بزرگان دوربین ایران قرار بگیرید،یا ورود به سینما برای شما تفنن و تجربه ای متفاوت بود ؟

بهرام رادان:من بارها گفتم که تفریح بود،اینقدر تفریح که بیشتر مثل یک شوخی بود،یکسری که دور هم جمع شدیم و رفتیم کلاس بازیگری وحتی خجالت می کشیدیم که بگوییم مامی رویم کلاس بازیگری،میگفتیم میریم کلاس کامپیوتر، و زمانی هم که انتخاب شدم من 3،2 هفته بیشتر کلاس نرفته بودم و بعد از پشت شیشه های کلاس 3،2 نفر آمدند و باهم صحبت کردند و ما هم مشغول بازیگری بودیم ولی آنها صدای مارا نمی شنیدند و بعد من را به همدیگر نشان دادند و بعد از کلاس آمدند جلو یک آدرسی به من دادند و من هم به آن آدرس رفتم،که تا مدتها بعد هم تا2 شب قبل از فیلمبرداری من نمیدانستم که نقش چندم هستم فقط فکر میکردم که باید یک حضوری در این فیلم داشته باشم سناریو «شور عشق »را به من دادند و من هم خواندم و بعد نقشی را که به من گفتند من دیدم که این نقش در سناریو چقدر زیاد است بعد فهمیدم که نقش اول است و بدون تمرین یادم است که اولین پلانی که از من گرفتنداولین پلانی است که در فیلم است.


-چقدر هم آن موقع چهره شمامتفاوت تر از الان بود.

بهرام رادان: به دلیل اینکه 8،7 سال می گذرد در آن زمان من 20 سال داشتم و بعد آمدم جلوی دوربین و بازی کردم،نمیدانم انگار یک کار عجیب بود.

-شاید بدون تمرین بودن و 2،3هفته بیشتر سرکلاس نرفتن باعث شد که شور عشق زرشک طلایی بگیرد.

بهرام رادان: در «شور عشق» هیچ وقت به بازیگرانش لطمه ای نخورد،«شور عشق» فیلمی بود که براساس معیارهای ذائقه ی مخاطب ساخته شده بود،ما فیلمهای وحشتناکتر از«شور عشق»خیلی بیشتر داریم ولی کارشناسان فن نشستند فکر کردند که این فیلمی که رفته و رتبه سوم پرفروش ترین فیلم سال را گرفته است که نه بازیگر معروف دارد و نه کارگردان معروف و نه قصه ی مستحکمی دارد چطور است که ما بیاییم به این زرشک زرین بدهیم در حالی که ما فیلمهای دیگری هم داشتم،البته که در آن سال خیلی حرف سر این بود که چون 2،3 تا فیلم بودند که یکی از آنها به دلیل کارگردان معروف و دیگری به خاطر اینکه تهیه کننده پرنفوذی بوده است.چه بسا من موافق زرشک زرین هم بودم کاش زرشک زرین را به بدترین بازیگر میدادند من خودم اولین نفری بودم که دلم می خواست کاندید بشوم،چون آدم از شکست هایش درس پیروزی میگیرد نه از پیروزی .

-شما چون شکست کم خوردید در سینما الان این حرف را میزنید.

بهرام رادان: نه من اتفاقاً شکست زیاد خوردم. -

در کدام فیلمها شکست خوردید؟

بهرام رادان: «ازدواج صورتی» ،«رز زرد» که خیلی هم فاحش بود،به خاطر اینکه مثلاً وقتی که من رفتم ازدواج صورتی را بازی بکنم از یک جایزه مثل سیمرغ و کارگردانی مثل بهروز افخمی داشتم می آمدم،ببینید من یک سیری را برای خودم گذاشته ام و به بچه هایی که تازه می خواهند بازیگر بشوند همیشه این را می گویم که شما دوره دارید،بازیگرانی که می نشیند تابهروز افخمی، رخشان بنی اعتماد و مسعمود کیمیایی بیایند سراغ آنها اصلاً دیده نمیشوند،من در 6 فیلم اول خودم سعی میکردم کاری بکنم که دیده بشوم یعنی بازی بکنم که در بورس و اکران باشم تا دیده بشوم،تا یکروز بهروز افخمی بیایند به من بگوید که در «گاو خونی» یک ریع آخر فیلم بازی دارید و 75دقیقه قرار است که صحبت بکنید این می شود متفاوت در سینمای ایران بعد بخاطر آن یک ربع به من جایزه می دهند و از طرفی ازدواج صورتی بعد از مسعود کیمیایی و رخشان بنی اعتماد وغیره بازحمت هایی که گروه کشیدند من نمیخواهم که کتمان کنم ،حتماً کارگردان و تهیه کننده زحمت کشید ،کارگردان آن کسی بود که فیلم «دنیا» را کار کرده بود ،من با محمد رضا شریفی نیا یک مسافرتی رفتیم تمام مردم در خارج از کشور ایشان را با فیلم «دنیا» می شناسند و من با همان کارگردان فیلم بعدی ایشان را کار کردم یعنی یک کارگردانی که یک کار موفق کرده بود. من کاری کردم که این فیلم تجاری باشد و یک کاری باشد که موفق باشد ،چون من با بهروز افخمی پاریس بودم برای فیلم «ته دنیا» ،دلیلی که یادم است که من ترغیب شدم که «ازدواج صورتی» را کار کنم این بود که با این جمله ی همیشگی و کلیشه ای که میگویند درست میشود میرویم داخل کار عوض میکنیم که درست که نشد هیچ بدتر هم شد این کار را قبول کردم.من یک اشتباهی که کردم این بود که قرار داد سفید امضایی جلوی من گذاشتند و من مبلغی در آن قرار داد گرفتم،که فکر میکنم اتحادیه تهیه کنندگان بود که یک هفته بعد اطلاعیه ای داد که به تهیه کنندگانی که دست مزد غیر متعارف میدهند تذکر می داد.

- شما دست مزد بالایی گرفتید برای آن فیلم؟

بهرام رادان: بله برای آن موقع مبلغ بالایی بود شاید برای الان مبلغ نرمالی باشد ولی برای آن زمان بالا بود که وقتی من نوشتم روی کاغذ فکر میکردم الان میگویند نه. -

همین شکستهایی که شما با جسارت می پذیرید باعث شد که الان تئوریسین ها بگویند که بهرام رادان علی رغم تیپ خیلی خوب و بازیگری، قابل قبول بازیگری نیست که به گیشه کمک بکند فیلمهایی که بهرام رادان بازی میکند حکماً قرار نیست در گیشه بفروشد .

بهرام رادان: نه اصلاً اینجوری نبوده است دوره ی دوم بازیگری من . -

منظورتان کجاست؟

بهرام رادان: بازی متفاوت برای بازی کردن در فیلمهای متفاوت -

متفاوت به نظر شما یعنی چه؟

بهرام رادان: نقش متفاوت یعنی که شما از بچه ی کافی شاپ نشین بالا شهری را بازی بکنی تا جوان شیمیایی قطع نخایی و جوان بسیجی مذهبی، میدانید یعنی اینقدر طیفهای مختلف جوان را بازی کردم و هر نقشی را که به سن من می خورده ارائه دادم و هرچه که در توانم بوده،من در شبهای گذشته یک قسمت کوچکی از برنامه شمارا میدیدم که آقای کیانیان البته برای من خیلی موجود دوست داشتنی است که فرمودند ستاره ها بازیگران تک بعدی هستند،من با این حرف ایشان مخالف هستم،البته اگر بشود اسم ما را ستاره گذاشت که اصلاً ما اینطوری نیستیم ،به خاطر اینکه ستاره تعریف دیگری دارد،اگر ما داریم پیروی میکنیم از سینمای دنیا پس تعریف دیگری دارد زیرا آنها یک دست مزدهای نا متعارفی دارند که این به آنها این امنیت را می دهد که همش دنبال خیریه هستند و بروند ورزش بکنند و غیره ولی در مملکت ما همش به بازیگرها می گویند مواظب باش سعی کن شغل دوم داشته باشی چون بابازیگری تامین آنچنانی نداری.

- آقای رادان شما در فرمایشات خود به 3،2 تا نکته اشاره میکنید که خیلی هم خوب است و تعریف از خود هم است . مثلا میگویید که من طیفهای متنوعی را بازی کردم.

بهرام رادان: من تعریف نکردم گفتم که آن کار را بازی کردم حالا خوب یا بد.

- من باشمامی خواهم یک مخالفتی کنم که متفاوت بازی کردن نقشهای متفاوت بازی کردن نیست،چون الان در سینمای مامد شده که بازیگری را متفاوت میدانیم که بیاید نقش یک فلج،گدا یامعتاد و امثال اینها را خوب بازی بکند در حالی که به نظر من یک نقش خیلی عادی را هم میشود متفاوت بازی کرد قرار نیست غالب آن نقش خیلی متفاوت باشد .

بهرام رادان: حرف شما اصلاً ربطی به حرف من نداشت موضوع این است که یک بازیگری تشنه ی این باشد که نقشهای متفاوتی را بازی بکند حالا اینکه آن نقشها را خوب بازی میکند یابد این نظرکارشناسی است اما در گود رقابت این ماجرا میرود که نقشهای متفاوتی را بازی بکند. یک نویسنده فیلمنامه وقتی سناریو ای را مینویسد وقتی نقشی را داشته باشی که مثلاً رضارشید پور بازیگر است و میخواهد متفاوت بازی بکند مثلاً اگر30 سالش باشد این نقش فارغ از این که این نقش از یک بچه گدا تا آن بچه میلیونر بالای شهر میداند که رضا رشید پور کرم این ماجرا را دارد که بیاید هر نقشی را بازی بکند ولی بعضی از بازیگرها هستند که البته دوستان من هستند که میگویند نه ما از این قالب در نمی آییم، یک قالب برای خودشان درست کردند،بازیگرانی هستند که حتی دست به آرایش صورتشان هم نمیزنند تصوری که دارند این است که مخاطب ما، مارا بااین قیافه پذیرفته و دوست دارد.البته این فقط مختص ایران نیست مال همه دنیا است ما در سینمای کلاسیک در آن موقع خیلی مطرح بود.من 19 تا فیلم بازی کردم هرکدام به یک شکل است من خودم حواسم به این موضوع بوده که برای مخاطب یک چهره هم جا نیفتد یعنی اینطور نباشد که این چهره از بهرام جا افتاده پس با این چهره جلو برویم .حتی اگر من هم بخواهم آن چهره را تغییر بدهم تهیه کننده نمیگذارد .

-من تا اینجای فرمایش شما را موافقم ولی میگویم که همین گریم ها و چهره های مختلف دلیل قدرت یک بازیگر نیست .

بهرام رادان: اصلاً کی از قدرت صحبت کرد. -


من میگویم در سیمرغ دادن هایمان و جایزه دادن هایمان به سراغ نقشهایی میرویم که خود آن نقش به لحاظ اجتماعی متفاوت است مثلاً معتاد است فلج یا گدا است برای همین تعریف بد میکنیم از بازیگری پرقدرت .

بهرام رادان: در مورد بازیگری پر قدرت کسی حرف نمیزند. - من میگویم الان بازیگر خوب بازیگری است که بتواند نقشهای خاص را خوب بازی بکند من میگویم اگر یک نقش ساده را هم بتوانی خوب بازی کنی باید دیده بشود و ارزش گذاری بشود .

بهرام رادان: من این حرف شما را قبول دارم اما موضوع این که این نقشها بیشتر دیده میشوند در تمام داوریهای دنیا به این گونه است. مطمئناً وقتی که من میتوانم از اینجا راه بروم تاجایی، یا وقتی که به من نقش یک آدم روی ویلچیر را میدهند من باید خودم را نزدیک کنم به آن آدم روی ویلچیر وقتی که تماشاچی و یک داور نگاه میکند بگوید ببین این آدم سالم است ولی چه خوب نقش یک آدم ویلچیری را بازی میکند .مثلاً کسی مثل امیر قادری همین حرف را میزند که راه رفتن خودش یک بازی کردن است ،ولی بعضی نقشها هستند که آن نقشها جایزه میگیرند .من در زمانی که سر فیلم سنتوری،ساعت یک و نیم نصف شب داشتم قرارداد می نوشتم که رضا شریفی نیا وقت نداشت،خیلی جالب است، با مدیر برنامه ام داشتیم قرارداد مینوشتیم برگشت یک چیزی در مورد فیلم سنتوری به من گفت،گفتند که سنتوری جایزه میگیرد و اگر نگرفت تو نگرفتی چون این نقش جایزه بگیر است .منظور این نبوده که حالا اگر من یا هرکس دیگر اگر بازی میکرد باید این نقش جایزه میگرفت. ولی قابلیتهای دیده شدن را داشته.


-من شنیده ام که شما خیلی کم آداب دوستیابی و رفاقت رابجامی آوری؟

بهرام رادان: نخیر،من دوستانی دارم که دایره ی خیلی اندکی هستند اما لزوماً این نیست که کم معاشرت میکنم اتفاقاً خیلی زیاد هم معاشرت میکنم بیشتر دوستان من جزء دوستان دبیرستان من هستند.

- من شنیده ام که بین بازیگران سینمای ایران شما رفیق صمیمی ندارید.

بهرام رادان: چرا،خانم گلشیفته فراهانی و همسرش -

آقای بهرام رادان را در روی بیل بردهای خیابانی زیاد میبینیم در حالی که یک جایی دوری از شما خواندم که اصلاً دوست ندارم روی پرده سینما چهره من باشد .

بهرام رادان: این را برای من بگویید آیا برای شما بیلبردهای خیابانی با پرده سینما فرق میکند یاخیر؟

-بله فرق میکند ولی آن بهرام رادان را که در بیلبردها میبینم من را یاد بهرام رادانی میاندازد که در سینما دیدم.شمااز محبوبیت سینمایی می آیید برای تبلیغ کالایی استفاده میکنید حالا دور از این که آن کالا خوب است یانه،مردم چهره شما را می بینند در کنار آن کالا و میگویند چون حالا آقای بهرام رادان این کالا را تبلیغ کرده پس خوب است .

بهرام رادان: این یک کار تجربه شده است در دنیا،بخصوص در مملکت ماکه خدا کند جلوی این کار را نگیرند یک وسیله ای است برای در آمد بیشترشان و فارغ از مسائل مالی میتوانند بشینند فیلمنامه ها را بخوانند و آن نقشهایی را که دوست دارند کار بکنند موقع هایی میشود که مثل الان که اگر مشکل مالی نداشته باشم 2سال هم کار نمیکنم.من یک فکری دارم،من میخواهم یک فیلمهایی بازی بکنم که بعدها بتوانم جلوی بچه هایم سرم را بالا بگیرم .

-این فیلمها چه فیلمهایی هستند مثلاً «گاوخونی»؟

بهرام رادان: «گاو خونی» خیلی متفاوت است «گاوخونی» برای من یک کلاس صدا بود ،می دانید من چقدر صدایم تغییر کرد بعد از «گاوخونی»؟بخاطر اینکه من تا قبل از بازی در «گاوخونی» خیلی آرام بازی میکردم من در سر «گاوخونی» 3ماه در استودیو بودم اینقدر متن را خوانده بودم که یکبار سر خواندن متن خوابم برد از آن به بعد توانستم که ته جمله هایم را کات بکنم من این ضعف را قبلاً نمی دانستم .سینما تجلی اندیشه ی یک کارگردان است هرچقدر تجلی اندیشه کارگردان باذهن مخاطبی که در سالن نشسته است جلوتر باشد مخاطب بیشتر خوشش می آید از آن فیلم به نظر من استاندارد شاید 20% ماجرا است بقیه اش سلیقه است یعنی اینکه تو که کارگردان هستی چه جوری به زندگی نگاه کردی همانطور به زندگی نگاه کردی که کل مردم نگاه کردند یا همانطور نگاه کردی که خود تو و چند نفر دیگر نگاه کردند برای همین آنقدر استاندارد نیست این فیلمها بارها شده که سناریو را می خوانم بعد می فرستم برای مدیر برنامه ام بعد ایشان میگوید که بهرام این سناریو خوبی است ولی مدتها با هم کشمکش داریم با این که ما 2تا خیلی سلیقه هایمان شبیه به هم است ولی باز بعضی وقتها دچار اختلاف سلیقه میشویم .  یک اثر هنری و یک فیلم سینمایی می تواند سالها بعد از اینکه سازنده اش فوت کرد تازه کشف بشود اینطور نیست که مثلاً این را هنرمند برای آن دوره گفته بوده سلیقه ی فرهنگی که دوره خودش بوده آن را نپذیرفته است .

- من فکر میکنم همچین فیلم خاصی زیاد در سینما نداریم .

بهرام رادان: به خاطر اینکه مخاطبش را نداریم سالنش را نداریم .  من میروم در روی پرده نقره ای سینما فیلمهایی را بازی میکنم که به طبع دوتا شخصیت دارد یکی حقیقی و دیگری حقوقی .شخصیت حقیقی من این است که اینجا نشستم در کل همه ی آدمهای مشهور را میگویم که یکی شخصیت حقیقی آنها است و دیگری شخصیت حقوقی آنها در شخصیت حقوقی خیلی کارها را حق ندارد بکند مثلاً یک بازیگر وقتی سیگار میکشد حق ندارد در خیابان سیگار بکشد به خاطر اینکه مردم میگویند که نگاه کن رشید پور دارد سیگار میکشد آن پسر کوچک از تو یاد میگیرد که سیگار بکشد چون میگوید اگر آن بازیگر دارد میکشد پس حتماً کار خوبی است .ولی حالا آن شخصیت حقیقی در داخل خانه مینواند سیگار بکشد. این شخصیت حقوقی استفاده های متفاوتی برایش است این شخصیت حقوقی همان است که فیلم بازی میکند میرود روی بیل برد و می خواهد یک NGO را ه بیندازد .

- شما این کار را می خواهید بکنید؟

بهرام رادان: خیر من نمیخواهم این کار را بکنم. الان می توانم اسم ببرم از خودم و گلشیفته فراهانی که پای ثابت هستیم.یک NGO راه بیندازند و هر ماه کار درست انجام بدهند حالا این میتواند پاکسازی محیط زیست باشد،می تواند کمک به بچه های یتیم باشد .جواب سئوال شمااین می شود که ما از این استفاده های زیادی میکنیم مثلاً ما یک فیلمی را بازی میکنیم و اگر مردم دوستمان داشته باشند شرکتهای تجاری دنبال ما می آیند و میگویند که مردم از این آقای ایکس خوششان می آید ما می توانیم این کالایمان را بدهیم بهش که به طبع این ،این کالامان هم دوست داشته باشتد من مسئول این نیستم که آن کالا خوب باشد ولی سعی میکنم که از بین پیشنهاد رسیده بهترین آنهارا انتخاب بکنم،در عین حال از آنطرف هم می رویم در کارهای خیریه کاری که استفاده و نفع مان هم به مردم برسد بخاطر اینکه هر چیزی که یک هنرمند دارد از مردم است .

- من میگویم برای بازیگر شخصیت حقیقی و حقوقی نمیشود تعریف کرد برای اینکه یک بازیگر در سینمای ایران در بین مردم یک محبوبیت خاصی دارد و نمیشود آن را باتمام مردم دنیا مقایسه کرد چون در تمام دنیا مردمشان نسبت به بازیگرهایشان این حس اعتماد ندارند بازیگر را فقط یک بازیگر میداند به خاطر این حس نوستالژیکی دارند.

بهرام رادان: این مردمی که شما میگویید من نمیشناسم .


- شاید شما مثل همان کارگردانها اطراف خودتان را میبینید.

بهرام رادان: نه اصلاً چون من بیشتر از شما در مردم هستم.

- نخیر قبول ندارم شما فکر میکنید که اگر بهرام رادان عکسش کنار تابلویی باشد مردمی که در یک شهرستان دور افتاده ای این تابلو را میبینند این کالا را بخاطر بهرام رادان باور نمیکنند.

بهرام رادان: یکبار باور میکنند بعد دیگر باور نمیکنند.

-خوب همان یکبارکافی است که 400،300هزار تومان پول خرج کنند.


- یک قسمتی را پخش میکنیم که در آن بهرام رادان میرود روی سن و سیمرغ بلورین را دریافت میکند خیلی ها گفتند که بهرام رادان بی احترامی کرد به جشنواره و سیمرغش را روی زمین گذاشت و حرفهای تندی زد و حرمت جشنواره و سیمرغ را زیر سئوال برد.بهرام رادان که سیمرغ گرفت چرا اینقدر شدید اعتراض کرد همین هیئت داوران به شما سیمرغ داد .

بهرام رادان: من می خواهم نامه ای که بعدش نوشتم را بخوانم: متن نامه : آنچه مرا برای این داشت تاواضحات 22 بهمن ماه 85 را توضیح بدهم نامه ای بی نام و نشان بود که گویا از جشنواره برای برخی خبر گزاریها و جراید ارسال شده بود پس از خواندن متن عصبی و شتابزده نامه مصمم شدم تا برای روشن شدن افکار عمومی هم که شده شرح واقعه را بیان کنم هرکس که اثری خلق میکند دوست دارد که اثرش مورد قضاوت عادلانه قرار گیرد و در اکثر مواقع بعد از داوری کسانی جایزه نگرفته اند سر به عصیان بر میدارند و از این که جایزه نگرفته اند شکایت دارند زمانی که دیدیم فیلم سنتوری فقط در 2رشته نامزد دریافت جایزه شده است شگفت زده شدیم چرا که بر اساس گفته ی بسیاری از کارشناسان این فن سنتوری بهترین فیلم آقای مهرجویی است حالا اینکه چرا هیئت داوران نظر دیگری داشت بحث سلیقه است و این مقاله مجال آن نیست در خواست این جانب برای بازبینی فیلم در خلوتشان نه طعنه بود و نه کنایه در خواستی بوده که اگر در خلوت خود و بدون هیاهو سنتوری را ببینید آیا همچنان بر سر رأی خود هستید؟و آن را شایسته ی دریافت کاندید های بیشتر میدانید یا خیر آیا این توهین است و تشکیک در وجود رأی صادره توهین به حساب می آید .آنچه از باب گذاشتن سیمرغ روی زمین مطرح شد سخنی بود در باب بی احترامی به سیمرغ ،اولاً که من با مقدس کردن هر چیزی و شیئی و اسمی مخالفم و این را توهین به مقدسات واقعی می دانم در ثانی نمیخواستم موقع صحبت کردن سیمرغ را در آغوش بگیرم چون آن را متعلق به همه ی عوامل فیلم می دانستم از طرفی دیگر چون در کنار میکروفن میزی تعبیه نشده بود تا جایی برای جایزه ام پیدا بکنم.بعداز آنکه خسرو شکیبائی نازنین به هنگام رفتن روی سن آن را بوسید به این فکر کردم که سن برای اهل هنر مکان باارزشی است چون بزرگان و پیش کسوتان بزرگترین تواضعشان بوسیدن خاک صحنه بود قرار دادن جایزه روی فرش قرمز پهن شده روی سن نه تنها توهین نیست بلکه کاری است در باب احترام به ارزش گذاشتن به سیمرغ .گفتم که مهرجویی بزرگ بی نیاز جایزه است و برخی ناراحت شدند منظور من این بود که جایزه نیازمند مهرجویی است دوستان عزیز اعم از هیئت داوران و منتقدان میدانند که در این 7سالی که در خانه ی سینما هستم جزء هیچ فرقه ای و باند و گروهی نبوده و نخواهم بود همیشه مستقل فکر کردم حرف زدم و کار کردم .

-سئوالی می پرسم صادقانه بگویید به همه ی این قضایا بعد از این مسئله رسیدید یا از قبل میدانستید؟

بهرام رادان: از قبل میدانستم و بعدش هم به بیشتربه آن رسیدم .


-بهرام جان شما یکی از متفاوترین نقشهایت در «گیلانه» است چیزی که هم مورد توجه منتقدین قرار گرفت و هم خیلی تحسین بر انگیز بود می خواهم بدانم برای رسیدن به این نقش خاص چقدر سعی و تلاش کردی ؟

بهرام رادان: «گیلانه» فیلم من نبود فیلم خانم معتمد آریا بود و همانطور که از اسمش پیدا است فیلم رنجهای یک زن بود. من فقط در این تابلوی نقاشی حکم بک گراند ماجرا را داشتم حداکثر سعی من این بود که هرچقدر این بک گراند کمتر بتواند خودنمایی بکند می تواند بیشتر کمک بکند به بازیگر اصلی فیلم چون بعضی مواقع ،من خیلی به این ماجرا اعتقاد دارم که بعضی از فیلمها هستند که لزوماً فیلم کس دیگری هستند بقیه نقشها که در کنارش هستند دارند کمک میکنند که بهتر آن نقش دیده بشود یعنی وقتی که من زجرهای اسماعیل را بیشتر به تصویر میکشیدم این کمک را داشتم میکردم که نقش گیلانه بهتر دیده بشود که مادری که در سالن نشسته ببیند که این چه مادر زجر کشیده ای است که همچین بچه ای دارد ولی برای رسیدن به آن نقش کما اینکه از نظر سنی خیلی با من تفاوت داشت من یادم است که ما شاید 15جلسه تست گریم های متفاوت داشتیم خانم بنی اعتماد و معتمد آریا خیلی به من کمک کردند فردی بنام دکتر دبیری که ایشان چقدر به من کمک کردند یک جانباز شیمیایی بود به نام آقای عباس محمدی همه ی اینها دست به دست همدیگر دادند تا من بتوانم کاری را انجام بدهم .موقعی که ما برای این فیلم میرفتیم در خانه و آسایشگاه جانبازها.

- من میخواهم حست رو در خصوص نقشی که بازی کردی بیان کنی

بهرام رادان: حس غریبی است هشت ساله برای مملکت جنگیدی رفتی از ناموس و غیرتت دفاع بکنی الان گوشه ی بیمارستان افتادی هیچ کس حتی خانواده ی آنها هم به آنها سر نمی زنند .

-چندتا اسم میخواهم به شما بگویم شما نظرتان را بفرمایید.

بهرام رادان: بگذارید من هم راه آقای کیانیان راادامه بدهم .من میخواهم از شما چندتا اسم بپرسم.

-بفرمایید.

بهرام رادان: ببین رضا برنامه ای که الان مجری آن هستی برنامه ای است که الان نمونه ی آن در دنیا زیاد است .در مجری گری کسانی را داریم مثل لری کینگ و اپرا ویمپری .اینها هم مجریانی هستند که با بازیگرها سیاستمدارها و حتی لری کینگ دایره ی وسیع تری دارد با کسی که بچه اش را کشته صحبت میکند.یک فرقی است میان این دو نفر آن هم این است که لری کینگ تقریباً سالی 35میلیون دلار دستمزد میگیرد ولی ویمپری سالی 95 میلیون دلار تقریباً سه برابر دلیلش این است که لری کینگ میاد مینشیند صحبت میکند و مثل شما گاف نمیگیرد میدانید من ازکجای برنامه شماناراحت شدم از آن قسمتی که در برنامه ی باران راجع به ابراهیم حاتمی کیا صحبت کردید من خیلی ناراحت شدم خیلی کار بدی بود.



-من یک قسمتی از آن را می پذیرم اگر من بلند بلند نمیگفتم که آقای جهانگیر کوثری همچین حرفی زدند بهتر بود .

بهرام رادان: حالا فرق لری کینگ و اپرا ویمپری را اگر بخواهیم بدانیم بدین صورت است که فقط اپرا دارد 95 میلون دلار از abcمیگیرد اپرا مهمانهای خود را بزرگ میکند رضابیا سعی بکنیم در کارهایمان از لوله کش و راننده تاکسی گرفته تا من شما و رئیس جمهور در هر کاری که میکنیم بهترین باشیم اگر همه ی اینها فکر کنند که من یک تکلیفی دارم و میخواهم بهترین باشم چه شکلی میشود .رابرت پریش یک مونتور است در سینمای هالیوود این یکی از آن بچه هایی بود که دنبال چارلی چاپلین میدوید و ماهی 7 دلار حقوق میگرفت کتابی دارد که در آن نوشته که مدتها کار کرد در استودیو های مختلف و رفت رسید به دستیار مونتور و رسید به مونتاژ کار و از جان فورد که استاد مسلم سینما است خیلی چیزها یاد گرفت که میدانیم که ایشان رکورد دار اسکار است در تاریخ جهان است .4تا اسکار بهترین کارگردانی گرفته است رابرت پریش میگوید که سالها گذشت و من اسکار گرفتم ،رفتم دیدن جان فورد ،روی یک صندلی چرمی نشسته بود و گفت رابرت شنیدم اسکار گرفتی،گفتم بله قربان،برگشت گفت من 4تا گرفتم و گفت مجسمه ی اسکارت را میبری 25 سنت دو تا کوچه پایین تر می فروشی و 2تا لیوان قهوه میگیری رمز ماندگاری سیمرغ نیست ،رمز ماندگاری وارد شدن در دلهای مردم است .



نتایج نظر سنجی در مورد بهرام رادان:

244890نفر در نظر سنجی شرکت کرده اند. 6%ازمردم به دانش بازیگری آقای رادان برای موفقیت در بازیهایشان رأی دادند . 20%از مردم به فیزیک ظاهری آقای رادان برای موفقیت در بازیهایشان رآی دادند . 16%از مردم به شانس حرفه ای آقای رادان برای موفقیت در بازیهایشان رأی دادند. 57% به هر سه مورد رآی دادند .

بهرام رادان: ممنونم از برنامه تان خدانگهدار.
 

یادی از «پوپک گلدره» در نخستین سال درگذشت

 

سال پیش و در هشتم مرداد ماه 1350 در بیمارستان پاسارگاد تهران به دنیا آمد و یک سال پیش در چنین روزی در بیمارستان مهر از دنیا رفت.

006.jpg

مادر پوپک گلدره در مراسم تشییع جنازه‌ی دخترش سفید پوشیده بود تا به گفته‌ی خودش «پوپک را خوشحال کند» و در چنین روزی بیتی را از زبان پوپک خواند با این مضمون :

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد

گمان مبر که مرا درد این جهان باشد ....

تا همان گونه که دخترش معتقد است اعلام کند که «مرگ پایان یک کبوتر نیست»

سه شنبه – 28 فروردین ماه – مصادف است با نخستین سال درگذست پوپک گلدره ، بازیگر سینما ، تئاتر و تلویزیون که بر اثر سانحه‌ی رانندگی به کما رفت و دیگر از خواب ابدی بازنگشت.

پوپک گلدره ، با اخذ رتبه 56 در کنکور دانشگاه سراسری، در رشته روان‌شناسی بالینی دانشگاه تهران پذیرفته شد و پایان‌نامه‌اش را در رشته تئاتر درمانی نوشت که سخت مورد توجه قرار گرفت. در همان زمان با اهالی تئاتر آشنا شد و رو به هنر آورد.

او همواره معتقد بود که در هنر بازیگری، روان‌شناسی نقش موثری دارد. حضور در نمایش‌های «پل» و «زمستان66» (1374 ) از نخستین حضورهای گلدره در عرصه‌ی بازیگری محسوب می شود. پس از آن او در سکانس‌هایی از مجموعه تلویزیونی «سرزمین سبز» به کارگردانی بیژن بیرنگ و مسعود رسام بازی کرد که پس از سال‌ها هنوز از تلویزیون پخش نشده است و به تازگی حرف‌هایی در خصوص پخش این سریال از شبکه‌ی دو سیما مطرح است.

پوپک گلدره پس از بازی در «سرزمین سبز» حضور در سریال «دنیای شیرین دریا» را تجربه کرد و پس از آن در فیلم‌های سینمایی «موج مرده»، «آخر بازی»، «سیندرلا» و مجموعه «مروارید سرخ» به ایفای نقش پرداخت.

«موج مرده» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا ، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن را برای وی به ارمغان آورد و پس از این‌ جایزه بود که در سال 80 برای ادامه تحصیل به آمریکا و نزد خواهرش رفت.

مادر گلدره در این باره گفته است: در آن زمان بسیاری او را از رفتن به خارج منع کردند و از او خواستند به پیشنهادات خوبی که داشت فکر کند اما او عزمش را جزم کرده بود که پیش خواهرش برود.

پوپک گلدره پس از حضوری موقت در خارج از کشور به ایران بازگشت و اعلام کرد که می‌خواهد به بازیگری ادامه دهد.

بازی در سریال «نرگس» که تا پایان ساخت فرصت حضور در آن را نداشت، اتفاقی تازه را در کارنامه‌ی کاری پوپک گلدره رقم زد اتفاقی که پس از مرگ وی نیز ادامه داشت.

او تنها سه ماه در سریال 90 قسمتی «نرگس» به کارگردانی سیروس مقدم بازی کرد. کارگردان و تهیه‌کننده به خاطر این که پوپک ده روز مقابل دوربین بود به او 48 ساعت استراحت دادند و او هم در پاسخشان گفته بود: می‌روم یک سری به دریا می‌زنم و می‌آیم.

پوپک به آن جا رفت تا برای همیشه در دنیای شیرین دریا باقی بماند. اما ساخت سریال نرگس باید ادامه پیدا می‌کرد.

سازندگان این مجموعه‌ی تلویزیونی که 47 قسمت از صحنه‌های داخلی را با حضور پوپک گلدره تصویربرداری کرده بودند، از قسمت 36 به بعد بازیگر نقش «نرگس» را عوض کردند و ستاره اسکندری جایگزین پوپک گلدره شد.

ستاره اسکندری در این باره گفته است: برای حفظ زحمات پوپک ایفای نقش نرگس را پذیرفتم. هرچند که از قبول انجام این کار می‌ترسیدم.

«نرگس» بدون حضور پوپک گلدره ادامه پیدا کرد و به یکی از پرمخاطب‌ترین سریالهای تلوزیون مبدل شد اما هنوز هم برخی راز موفقیت این سریال در جذب مخاطب را حضور پوپک گلدره می‌دانند.

در روز تجلیل از عوامل سریال «نرگس» صندلی‌ای به یاد پوپک گلدره خالی گذاشته شده بود و بر روی آن عکسی از گلدره به همراه تاج گلی به چشم می‌خورد.


این تاج گل و تاج گلهایی از این دست در تمام طول سال بر مزار این بازیگر جوان تازه دیده می‌شوند. به نحوی که خبرنگار ایسنا پس از حضور بر مزار پوپک گلدره در نوروز 86 نیز با چنین منظره‌ای روبه‌رو شد.

پدر زنده‌یاد پوپک گلدره در این باره گفته است: غمگین هستیم، اما غم ما باشکوه است؛ چراکه فرزندی را از دست دادیم که میلیون‌ها تن به‌خاطر فوت او غمگین‌اند و ما به پشتوانه‌ی محبت مردم زنده هستیم، چراکه آنها، پوپک را بسیار دوست دارند.
 

گفتگو با کامبیز دیرباز بازیگر نقش مجید سوزوکی اخراجی ها

 اخراجی ها یک استثنا نیست

گفتگو با کامبیز دیرباز بازیگر نقش «مجید سوزوکی»

اولین ساخته بلند سینمایی «مسعود ده نمکی» همان طور که قابل پیش بینی هم بود، فیلمی جنجال برانگیز از آب درآمد. فیلمی که حاشیه های آن بر متن غلبه کرد و به هر حال توانست رکوردهای فروش در سینمای ایران را جا به جا کند.

اخراجیها فیلمی است بازیگر محور.فیلمی که براساس حرکات و نوع دیالوگ گوییهای بازیگرانش پیش می رود و انتخاب بازیگرها یکی از دلایل انکارناپذیر موفقیت آن در گیشه است. به این بهانه و به بهانه فروش بالای فیلم با کاراکتر اصلی آن «کامبیزدیرباز» (مجید سوزوکی) گفتگویی داشته ایم که می خوانید.

* بعد از فیلم دوئل و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم (مکمل) پیش بینی می شد تا بازیگر پرکاری باشید؟

** تا پرکاری را چه بدانیم! من اصلاً دنبال دیده شدن نبودم به نظر من صبر کردن یکی از مهمترین کارهایی است که یک بازیگر باید انجام بدهد؛ صبر کردن برای انتخاب یک نقش خوب. اینکه پشت سر هم کار کنم، برایم اصلاً جذاب نیست. می خواهم که درست دیده شوم.

* یعنی در این فاصله این اتفاق نیفتاد؟

** من بعد از دوئل، حدود چهارده ماه بیکار بودم. با وجود اینکه پیشنهادهای زیادی داشتم، ولی به دلایل مختلف از قبول آن امتناع کردم. دلایلی از جمله اینکه فیلمنامه را نمی پسندیدم، یا نقش، تکرار کاراکترهای پیش از این بود که قبلاً آنها را تجربه کرده بودم تا اینکه کار آقای حاتمی کیا (به نام پدر) پیشنهاد شد و بعد از این فیلم مقداری خیالم آسوده تر شد و فکر می کنم صبر چهارده ماهه جواب داد. باید حساب شده عمل می کردم. بعد از «به نام پدر» چند کار دیگر را هم بازی کردم، ولی چون دیده نشدند این تفکر پیش آمد که من کم کار شده ام. کارهایی مثل سریال «در چشم باد»، فیلمهای «سرگیجه»، «مقلد شیطان» و... ولی این طور نبود تا «اخراجیها» از راه رسید.

* بازی شما در «تب سرد» قابل توجه بود. ایفای نقش منفی در این سریال چقدر در انتخابتان برای فیلم اخراجیها مؤثر بود؟

** مطمئناً بی تأثیر نبوده است. من فکر می کنم «مسعود ده نمکی» یا بازی من را در دوئل دیده بود یا سریال تب سرد. چون به نظر خودم فضای بازی من در فیلم «به نام پدر» بسیار متفاوت بود و از جنس بازی من در فیلم اخراجیها نبوده و نیست.

* چقدر با کارهای قبلی ده نمکی آشنا بودید؟

** ده نمکی قبل از اخراجیها کاری انجام نداده بود!

* منظورم ساخت یکی دو کار مستند بود. چقدر با ذهنیات ده نمکی آشنا بودید؟

** بله درست است. من هر دو کار را دیده بودم و یک کار داستانی که بعد از آشنایی با ایشان دیدم.

* انتخاب بازیگرها به وسیله خود آقای ده نمکی انجام شده بود یا کس دیگری این کار را بر عهده داشت؟

** انتخاب بازیگرها با مشارکت تهیه کننده و کارگردان بود، ولی انتخاب اصلی بازیگرها بر عهده «محمدرضا شریفی نیا» بود که البته همان هم با نظارت کارگردان بوده است.

* در ارایه شخصیت «مجید سوزوکی» چقدر از شخصیت اصلی آن الهام گرفتید؟ برای رسیدن به شخصیت مجید سوزوکی چقدر تمرین داشتید؟

** من نسبت به این شخصیت احساس دین می کردم، برای همین تصمیم گرفتم که تمام و کمال حق مطلب را نسبت به این شخصیت ادا کنم. بعد از مطالعه فیلمنامه، شیفته این نقش و کلیت کار شدم. هم به خاطر نگاهش به مقوله جنگ و هم کاراکتر «مجید سوزوکی». به نظر نقش عجیبی بود و با صحبتهای تکمیلی که با آقای ده نمکی داشتم و خاطراتی که از این آدم تعریف می کرد و نوع احساسی که به مجید واقعی داشت، من هم بیش از پیش عاشق این نقش می شدم و احساس دین و اضطراب که یک آدمی مثل مجید بعد از چند سالی که از شهادتش می گذشت، دوباره داشت توسط من زنده می شد و باید تمام و کمال انرژی ام را می گذاشتم. به جز میلیونها بیننده این فیلم، خانواده آن خدابیامرز هم امکان داشت کار را ببینند. من در قبال آنها هم مسؤول بودم و باید کاراکتر مجید را درست به تصویر می کشیدم. این فیلم بالای نود درصد به واقعیت زندگی مجید نزدیک بود و ده درصد باقی مانده هم خلاقیت و بداهه بازیگر بود و خب برای نمایشی تر کردن کار، تغییراتی اعمال شد، ولی اصل کار بر مبنای واقعیت بود. برای پیدا کردن شخصیت مجید بهترین و کاملترین منبع، مسعود ده نمکی بود. از زمان پوشاندن لباس این کاراکتر، گریم، تکیه کلامهایش، راه رفتن و... همه و همه، حضور آقای ده نمکی مؤثر بود و من در این جا نوع دیگری از بازیگری را تجربه کردم.

* برای اولین بار در یک نقش اول بازی کردید و تیپ قابل قبولی را ارایه دادید، در حالی که بازیگران شاخص و با سابقه ای چون اکبر عبدی و محمدرضا شریفی نیا تیپهای قبلیشان را تکرار کرده بودند. نظر شما در این مورد چیست؟

** به نظر من نمی شود به بازیگری ایراد گرفت که چرا خودت را تکرار کرده ای و این اتفاق را به عینه در بازی بازیگران بزرگ هم بارها دیده ایم. اول این که تا حدودی وجود بازیگر همیشه همراه کاراکتر هست و نمی شود صد درصد از نقش دور شد، مگر در شرایط خاص یا اینکه در فیلمنامه کاراکتر صد و هشتاد درجه متفاوت نوشته شده باشد، ولی کاراکترهایی که شبیه هم هستند ناخودآگاه مردم را یاد کارهای قبلی می اندازند که به نظر من این ایرادی ندارد. اگر قرار بود ایراد باشد، چارلی چاپلین پرایرادترین بازیگر دنیا بود. اگر شما فکر می کنید مثلاً نقش محمدرضا شریفی نیا در اخراجیها شبیه فلان کار اوست، حتماً لازم بوده که آن تیپ را ارایه کند همچنان که من هم یکی دو سال دیگر اگر فیلمنامه ای داشته باشم که نقش اصلی آن شبیه «مجید سوزوکی» باشد و فیلمنامه هم قوی و پرپتانسیل باشد، شاید دوباره کار را قبول کنم. اما در مورد قسمت دوم سؤالتان باید بگویم این از شانس من بود که با یک سری بازیگر خبره و با تجربه کار کنم، ولی کار سختی بود، به خاطر اینکه من در محور تیمی حضور داشتم که خیلی زود معروف شد به تیم رئال مادرید! پر بود از بازیگرانی که هر کدام برای ساختن یک فیلم کافی بودند منتها آنقدر جو، حرفه ای بود که کار کردن در کنار همه شان لذتبخش بود. این از معدود فیلمهایی بود که روح کار تیمی در آن دیده می شد. کسی به قصد نمایش دادن خودش کار نمی کرد و غرض فقط نمایش اخراجیها بود.

* فیلم آقای ده نمکی و البته موضعگیریها و اعتراضهایش واکنشهای مختلفی را برانگیخت که در مجموع به نفع فروش اخراجیها تمام شد، نظر شما در این باره چیست؟

** اصلاً موافق نیستم. برای این که من معتقدم یک فیلم خوب، فیلمی که مردم دوستش داشته باشند، کار خودش را خواهد کرد، حتی اگر یک بیلبورد یا تیزر تلویزیونی هم نداشته باشد. ممکن است موتور فروشش از همان روز اول به کار نیفتد، ولی در نهایت روشن خواهد شد. البته عکس این قضیه هم صادق است. مردم ما آنقدر باشعور هستند که نمی شود چیزی را به زور تبلیغات به خوردشان داد. فیلم اگر حرفی برای گفتن نداشته باشد و اگر به فهم مردم توهین کند با هزار جور تبلیغات هم در نهایت یک هفته بیشتر فروش نمی کند، آن هم از روی کنجکاوی مردم است. بعد خیلی راحت درون خودشان فیلم را بایکوت می کنند و عین این قضیه بارها اتفاق افتاده است، ولی این اتفاق از همان روز اول برای اخراجیها به شکل دیگری افتاد.

* به نظر شما فروش بالای یک فیلم تا چه حد می تواند به معنی سطح بالای کیفی و فنی فیلم باشد؟

** من در مورد بحث فنی فیلم نمی توانم نظر بدهم. خیلی هنر کنم می توانم چند کلمه ای در مورد بازی خودم صحبت کنم. ولی همان طور که در پاسخ پرسش قبلی شما گفتم، مردم ما بهترین منتقدانند. کار ضعیف را به خوبی تشخیص می دهند و کاری که آنها را ساده پسند تصور کرده باشد، سریع رد می کنند. خیلیها می گویند، چون اخراجیها صحنه های کمدی دارد، مورد اقبال واقع شده. مگر ما چند فیلم کمدی صرف داشته ایم که فروش بسیار نازلی داشته اند؟ تازه اخراجیها که کمدی صرف نیست و از یک صحنه هایی به بعد یک تراژدی غم انگیز می شود. به نظر من فروش بالای این فیلم نه به معنی این است که این بهترین فیلم ساخته شده سینمای ایران به لحاظ تکنیکی است و نه به خاطر شوخیهای موجود در کار، فقط به خاطر صداقتی است که پشت این قضیه بوده است. بنابراین ارتباط لازم را هم با تماشاچی برقرار کرده است.

* از فروش فیلم گفتید؛ از اینکه بازیگر نقش اول فیلمی هستید که بسیاری از رکوردهای فروش مثل فروش روز اول، هفته اول و احتمالاً جمع فروش یک فیلم را جا به جا کرده است، چه احساسی دارید؟

** افتخار بزرگی است! ولی در کنار این افتخار بزرگ صادقانه بگویم که بزودی یک بازیگر دیگر و یک فیلم دیگر جایگزین من می شود و این لقب را که شما از آن یاد کردید، از آن خود می کند. چون همه ما برای سینما کار می کنیم و این سینماست که باید زنده بماند و نبضش خوب بزند. با وجود اینکه لوح فشرده این فیلم با کیفیت عالی در دسترس مردم قرار گرفته، ولی مردم هنوز برای دیدن آن به سینما می روند و این حرکت ستودنی است. مردم ما در یک حرکت دسته جمعی قصد دارند سینما را زنده نگه دارند. این عناوین، زیاد ماندگار نیست و به مرور فراموش می شود، اصل سینماست که نفس بکشد که زندگی کند.

* آقای ده نمکی در کنترل بازی شما و دیگر بازیگران چقدر نقش داشته و چقدر کار را بر عهده خودتان گذاشته بود؟

** ده نمکی تا حدودی بازی را می شناخت. کارگردانی را به خوبی می شناخت. تکنیک اولیه سینما را بلد بود و بعد با دید خودش و با دکوپاژ خاص خودش، فیلم را جلو می برد. در مورد بازیگری مثل اکبر عبدی که کار بلد است، فقط در حد راهنمایی صحبت می کرد. به بازی همه بچه ها حتی من اعتقاد داشت و علاوه بر اینها فضای مشورتی حاکم بر کار تعیین کننده بود. مگر در شرایط خاص، مثلاً عین کلامی که باید «مجید سوزوکی» استفاده می کرد. مثلاً اگر می گفتم این کلمه در دهانم نمی چرخد، می گفت، نه اینقدر تمرین کن تا عین کلام یا جمله دربیاد.

* حضور با تجربه هایی مثل شریفی نیا و عبدی چه تأثیری در کار شما داشت؟

** هر دوی اینها استادان من هستند، ولی آیا شما حضور ارژنگ امیرفضلی را نادیده می گیرید؟ یا امین حیایی؟ من هنوز وارد دانشکده بازیگری نشده بودم، از کار طنز امیرفضلی لذت می بردم. هر کدام از این بازیگرها خودشان یک ستاره بودند و این بهترین شانس برای من بود. همان طور که در دوئل این شانس نصیب من شد. هر بازیگر جوان و تازه کاری این شانس را ندارد که کنار کسانی چون پرویز پرستویی، سعید راد یا انوشیروان ارجمند قرار بگیرد. در اخراجیها این اتفاق افتاد و حضور در کنار بازیگرهای قدرتمند ضعفهای موجود در بازی مرا کمتر نشان می داد.

* برای مخاطبان، کنار هم قرار دادن مجموعه ای از بازیگران شاخص سینمای ایران آن هم در فیلم مسعود ده نمکی خیلی جالب است. این ترکیب چگونه و به چه ترتیبی حاصل شد؟

** به نظر من کنار هم قرار گرفتن یک سری ستاره هم برای فروش یا استقبال مردم کافی نیست. ما نمونه های دیگری داشته ایم که چندین بازیگر خوب کنار هم قرار داشته اند، ولی این اتفاق برایشان نیفتاده. مهم چگونه گفتن و چه گفتن است. اولین چیز مهم برای بازیگر، فیلمنامه است که خوشبختانه فیلمنامه اخراجیها این ظرفیت را داشت و دلیل اصلی جمع شدن این بازیگرها کنار هم فقط فیلمنامه بود و با جان و دل کار کردن بچه ها مهمترین علت فروش فیلم بود.

* شما هم مثل کارگردان فیلم معتقدید که حق اخراجیها در جشنواره فجر ضایع شد؟

** امیدوارم این جواب را حمل بر شانه خالی کردن من از زیر پاسخ به پرسشتان ندانید. من در جشنواره امسال سر کار بودم و فقط اخراجیها را دیدم، بنابراین نمی توانم مقایسه ای داشته باشم. ولی در عین حال نمی توانم قبول کنم که لیستی در جشنواره باشد که اسم اکبر عبدی یا پرویز پرستویی را نداشته باشد.

* به نظر شما اخراجیها چه جایگاهی در کلیت سینمای دفاع مقدس دارد و آیا می توان با نگاهی به کار مسعود ده نمکی، به حضور کارگردان جدیدی با چهره ای موفق در سینمای دفاع مقدس امیدوار بود؟

** نباید اخراجیها را خیلی بزرگ کرد و به چشم یک استثنا به آن نگاه کرد یا عوض کننده مسیر سینمای جنگ دانست. اخراجیها مثل همه فیلمهای سینمای دفاع مقدس است که زحمت زیادی برای ساخت آن کشیده شده. مثل دوئل، فیلمهای مرحوم ملاقلی پور و... ساخت فیلم جنگی ریسک بالایی است. فرق اخراجیها با بقیه فیلمهای دفاع مقدس فقط این بود که در نگاه کردن به آدمهای جبهه زاویه جدیدی را باز کرده بود. خود من فکر نمی کردم که در جبهه مثل مجید سوزوکی و دار و دسته اش وجود داشته باشند، ولی واقعاً بوده است. من این فیلم را با اقشار مختلف دیده ام. می گفتند که کسانی مثل مجید بوده اند و مردم هم با آدمهای فیلم اخراجیها همذات پنداری می کنند. هر کسی این فیلم را نگاه می کند، نماینده طیف خودش را در آن پیدا می کند. در مورد بخش دوم سؤالتان باید بگویم که ده نمکی نیروی جدیدی برای سینمای ماست. از کجا معلوم که ده نمکی بخواهد فیلم بعدش را در حوزه سینمای دفاع مقدس بسازد؟ او به عنوان کسی که نگاه نو و دید تازه ای به این سینما دارد، قابل ستایش و امیدواری است.

* به عنوان آخرین سؤال در رابطه با سریال «در چشم باد» صحبت کنید؟

** حدود دو سال است که روی این پروژه کار می شود و یک سال و نیم دیگر هم از کل کار باقی مانده است. این سریال یکی از بی نظیرترین سریالهای تاریخ تلویزیون ایران برای ارایه تاریخ معاصر ایران است. من در این پروژه با پارسا پیروزفر بازی می کنم. زندگی این دو کاراکتر در زمان میرزا کوچک خان به تصویر کشیده شده است. نقش نادر» در این پروژه خاص است و من خیلی دوستش دارم