خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

خبرهای داغ از سینما و موزیک

وبلاگ اختصاصی سایت ایران فروم

چرا رنگ پوست خسرو شکیبایی بر عکس خاندانش سیاه است ؟

 

 سال ها پیش ، هنگامی که سریال هنرمند محبوب خسرو شکیبایی از تلویزیون پخش می شد و مخاطبان بسیار فراوانی طبق معمول  داشت . به بهانه تقدیر و نقد وگفتگو از بازیگران سریال ( که متاسفانه نام آن را به خاطر ندارم ) ، در مجموعه فرهنگی هنری سروش که اتفاقآ نمایشگاه کتاب هم به مناسبت ماه مبارک رمضان برگزار شده بود ، خسرو شکیبایی به اتفاق سایر دست اندرکاران برای افطار و شام دعوت شدند . به خاطر دارم علی معلم مدیر مسئول نشریه سینمایی دنیای تصویر ، و تعداد زیادی دانشجویان دانشگاه هنر هم حضور داشتند. و بعد از شام ، جلسه پرسش وپاسخ آغاز شد .
من که کنار دست خسرو نشسته بودم ، در اواخر جلسه به او پیشنهاد درج خاطراتش را دادم . او با تواضع و فروتنی خاص خودش ، آن را قبول کرد  . لذا برای اواسط هفته بعد قرار گذاشته شد
آن ایام خسرو در یکی از خیابان های تهران پارس با خانواده اش زندگی می کرد . سر شب به اتفاق یکی دیگر از همکاران قدیمی ام و عکاس مجله به منزل وی رفتیم . هنوز مقدمات گفتگو اماده نشده بود که یک سری میهمان ( باجناق به همراه خواهر همسر ) به جمع ما پیوستند.

بگذریم ......
بعد از شام و رفتن میهمانان ، ما به اطاقی رفتیم و خسرو شروع کرد به صحبت کردن . بی اغراق
وی علاوه بر هنرپیشگی تئاتر وتلویزیون وسینما ، گوینده چیره دستی هم است . او طوری سخن می گفت که احتیاج به ادیت و تنظیم نداشت . خسرو ابتدا بیان خاطرات را از قبل از تولدش آغاز کرد . یعنی از ماجرای ازدواج مرحوم پدر با مادرش . او تا سحر از هر دری سخن  گفت  . وقتی سخن به مرگ پدر رسید ، ( که ماجرای آن واقعآ خیلی عجیب و شنیدنی است و قصد دارم در  فرصتی دیگر ، حتمآ در این صفحه به شرح آن بپردازم ) ، اشگ هایش جاری گشت .او می گفت و ما  همراه  وی می گریستیم .
او خاطراتش را از بدو تولد ، دوران کودکی ، نوجوانی ، تحصیل ، آغاز بازیگری ، دوران هنرپیشه گی و .... با جزئیات و دقیق بیان می کرد .
خسرو شکیبایی در  مورد تیره بودن رنگ پوست خود با وجودی که تمام اقوام پدری و مادری او دارای پوستی سفید هستند و کسی به غیر از او دارای چنین رنگ تیره ای نیست گفت :
مرحوم پدرم خیلی مذهبی و مومن بود . سرگرد ارتش هم بود ، ولی به خاطر اعتقاداتش مثلآ خواندن نماز شب، در شبی که افسر نگهبان بود و یا گذاشتن ته ریش که در آن زمان ها خلاف مقررات ارتش بود،
هیچگاه درجه اش از سرگردی بالاتر نرفت . چند سالی از ازدواج پدرم با مرحوم مادرم نگذشته بود ، که طبق معمول عازم ماموریت نظامی به شهرستان تبریز می شود . و مادر مرا به اتفاق مستخدمه ای به نام طلعت خانم  در تهران می گذارد .ابتدا قرار بود ماموریتش ۴۰ روزه باشد ، اما به دلایلی که الان خواهم گفت به درازا می کشد .
همان طور که اشاره کردم مرحوم پدرم چون فردی مومن و با تقوا بود ، در زمان ماموریتش در شهر تبریز در نزدیکی پادگان ، اطاقی کوچک در طبقه دوم  اجاره می کند تا بعد از ظهر ها با خیال آسوده به عبادت و تلاوت قرآن مجید بپردازد . در یکی از همین روز ها که فصل تابستان هم بوده ، پدر برای خنک کردن اطاق ، تنها پنجره مشرف به حیاط خانه را می گشاید .... که ناگهان چشمش به قامت زیبای دختری جوان می افتد که به بالای شاخه درخت ، در حال خوردن توت است ... جل الخالق !! خدایا چه می بینم ؟ خدایا حلالم کن ...... و دیگر هرگز آن پنجره را نمی گشاید .
خیلی با نفس خود کلنجار می رود . و مرتب با خودش تکرار می کند به یک نگاه حلال است .. و ...
بالآخره طاقت نیاورده و به در منزل همسایه رفته و جریان دیدن دختر خانم آن ها را بیان می کند .
و از ایشان دخترک را خواستگاری می نماید ! ا خانواده دختر چون دیده بودند که پدر انسانی مذهبی و صاحب منصب است ، بلافاصله می پذیرند و بدین سان آن خانم می شود هووی مادر ما .
از طرفی مادر که نگران حال  همسر خویش بود و زمان ماموریت هم به درازا کشیده بود ، مرتب نامه و تلگراف می فرستد . تا این که پدر عاقبت بعد از ماه ها اقامت در تبریز، با زن عقدی خویش  به تهران باز می گردد . بعد از ورود به خانه ، خطاب به طلعت خانم با صدای نیمه بلند می گوید :
طلعت ... طلعت کجایی ...؟ سلام آقا ..خوش آمدید ... برو طبقه دوم .... یکی از اطاق ها را آماده کن . از این به بعد ایشون با ما زندگی می کنه . طلعت هم بلافاصله اطاعت امر می کنه و یکی از اطاق های بزرگ آفتاب گیر را برای این تازه عروس آماده می کند .
مادر به خاطر فضای مرد سالاری ، هرگز جرآت نمی کند از پدر در مورد این تصمیمش بپرسد .
اما در طول سال ها زندگی مشترک ، عروس خانم فرزندی پسر به دنیا می آورد که سرخ و سفید و تپلی است . ولی مادر من در آن زمان هر چه نوزاد به دنیا آورده بود ، یا سر زا رفته بودند و یا در همان کودکی فوت کرده بودند . و از این که هووی تازه وارد صاحب فرزندی سالم و سفید و تپلی است ، غصه می خورد . اما به خاطر اعتقادات خیلی محکمی که داشت ، هرگز حسودی نمی کند .
بله ، همان طور که اشاره کردم ، مادر من واقعآ زنی معتقد و مومن بی ریا بود . به طوری که اکثر اوفات به خاطر یک سنتی که اسمش را بیاد ندارم ، قرآن به سر می گذاشت و با یک پا نماز می خواند .  به اعتقاد مادر ، تنها گناه کبیره ای که انجام داده بود و به خاطر آن مدام رو به درگاه خدا گریه وزاری و توبه می کرد ، این بوده که در کودکی برای عبور از خیابان ، پاسبانی دست او را گرفته و از خیابان عبورش داده بود .
با این طرز تفکر و اعتقاداتش بود ، که یک روز رو به در گاه خداوند می کند و خطاب به او می گوید :
خدایا .... پروردگارا ... خودت شاهدی که هرگز ( جز یک بار ) قصور از فرمان تو نکرده ام. و شب روز به عبادت مشغول بودم . آیا این عدالت است که هووی من نیامده صاحب یک فرزند کاکل زری بشه ، اما من تمام نوزادانم را از دست بدم ؟
خدایا تنها خواهشم از تو این است که تنها یک پسر به من بدی .....  پسری که  :
   
              سیاه باشه .... زشت باشه ..... اما سالم باشه .....
و بدین سان خدا دعای این زن مومن را پذیرفت و بعد از سال ها عاقبت فرزندی سیاه ، زشت و سالم به نام خسرو به او اعطاء کرد .. پسری که در فامیل شکیبایی ، تنها اوست که پوستی تیره دارد .
فرزند آن بانوی تبریزی ، که برادر ناتنی خسرو است ، و دارای پوستی روشن وسفید است ، هم اکنون مهندس است و در تبریز زندگی می کند. رابطه اش هم با خسرو خیلی خوب است

انتقاد مرضیه برومند از مهران مدیری

 
 
 مرضیه برومند که «مدرسه موش‌ها» شاهکار او در تلویزیون دهه 60 به شمار می‌رود، گفت: کار طنز ساختن، بسیار دشوار است و من می‌دانم که هنرمندانی چون مهران مدیری و گروهش یا رضا عطاران و گروهش چه زحمتی را در این راه متحمل می‌شوند اما به نظر می‌رسد این طرز فکر که «هر چه ما بسازیم، مردم می‌پسندند» در کنار هول‌هولکی ساخته شدن اینگونه کارها، به طنز تلویزیونی لطمه زده است.
 
 کارگردان «کتابفروشی هدهد» در بخش دیگری از صحبت‌هایش با انتقاد از نوع پیام رسانی در برخی مجموعه‌های تلویزیونی، گفت: گاهی برخی از سازندگان سریال‌های تلویزیونی پس از پخش قسمت‌های متوالی از یک سریال، در قسمت آخر سریال پیامی را می‌گنجانند، در حالی‌که ممکن است در کل سریال آن پیام را دنبال نکرده باشند که این کار نادرستی است.
 
 برومند ضمن اشاره به برخی سریال های طنز نود شبی، به انتقاد شدید از وجود پیام های بازرگانی در سرتاسر این سریال ها پرداخت.
 
 وی متذکر شد: اصولا بهتر است به جای این که به فکر ارائه پیام در کار تلویزیونی باشیم،‌ به ایجاد اندیشه،‌ آن هم در لایه‌های زیرین داستان‌ها بیاندیشیم.
 
 کارگردان «مدرسه موش‌ها» و «خونه مادربزرگه» افزود: امام خمینی وصیت کرد صداوسیما دانشگاه باشد. البته اوائل انقلاب،‌ ما از دست‌اندرکاران تلویزیون می‌خواستیم تا به فکر تغییر فضای برنامه‌های تلویزیونی که بیشتر بار آموزشی داشت، باشند و جنبه سرگرم‌کنندگی کارها را بالا ببرند، اما امروز بر عکس شده و بیشتر برنامه‌ها بدون این که بار آموزشی خاصی داشته باشند، صرفا سرگرم‌کننده‌اند.
 
 وی همچنین از همکارانش خواست تا نسبت به عدم به کار بردن واژه‌های نادرست، اهمیت دادن به حفظ زبان فارسی و نیز توجه به فرهنگ‌سازی در کارهایشان، دقت بیشتری داشته باشند.
 
 این کارگردان مشهور در پایان پس از نواخته شدن بخشی از موسیقی «خونه مادربزرگه»، با یادآوری خاطرات برنامه‌سازی در مقطع موشک‌باران گفت: آن روزها مکرر نزدیک شبکه دو را موشک می‌زدند و ما مجبور بودیم صحنه برنامه را به سمت پناهگاه ترک کنیم، اما بالاخره گفتیم، با وجود موشک‌ها می‌مانیم تا برنامه را تولید کنیم و با وجود موشکباران مردم را در عید نوروز شاد کنیم.
 

پرویز پرستویی دبیر جشن خانه سینما شد

 

علی معلم گفت: پرویز پرستویی به خاطر نگرش عادلانه‌اش به سینمای ایران، به عنوان دبیر جشن خانه سینما انتخاب شد.  

علی معلم سخنگو و نائب رئیس هیات مدیره خانه سینما در گفت‌وگو با خبرنگار فارس، گفت: دبیران جشن سینمای ایران ،‌ از گذشته تا کنون معمولا از بین شخصیت‌های سینمایی وزین و معتبر انتخاب شده‌اند و این بار در آخرین جلسه هیات مدیره جامعه اصناف سینمایی، تصمیم گرفتیم تا «پرویز پرستویی» دبیر یازدهمین جشن خانه سینما باشد.
به گفته معلم او در حقیقت به عنوان نخستین بازیگری است که این مسوولیت را بر عهده می گیرد.
وی افزود: پرستویی ضمن انجام فعالیت‌های خوب و با ارزش در سینمای ایران، بارها جوایز مختلفی از جشن سینمای ایران و جشنواره فیلم فجر و جشن دنیای تصویر دریافت کرده است و شخصیتی کاملا شناخته شده و مردمی دارد، در عین حال که نگرش او به سینمای ایران، در همه این سال‌ها کاملا عادلانه بوده و نگاه متعهدانه پرستویی به سینما، دلیل این تصمیم از سوی هیات مدیره خانه سینما بوده است.
معلم در پایان متذکر شد: به زودی طی نشستی رسانه‌ای جزئیات یازدهمین جشن سینمای ایران اعلام خواهد شد.